•وقتی درخواست یه پسرو رد میکنی و...•
•وقتی درخواست یه پسرو رد میکنی و...•
❤ #استری_کیدز ❤
جیسونگ🐿:
_چطور میتونه درخواستتو قبول کنه ولی خودش دوست پسر داره؟
ابرویی بالا انداخت و با حالت سوالی و عصبی به طرف نگاه کرد که پسره خودش پا به فرار گذاشت
&یا جیسونگاااا
_تو که نمیخواستی قبولش کنی؟
&معلومه که نه
با شنیدن مخالفتت دوباره همون چهره ی کیوت و سنجابیش رو گرفت و لبخندی زد
_پس افرین دختر خوب
فلیکس🐥: بعد اینکه درخواست طرف رو از جانب تو رد کرد و تو رو سوار ماشینش کرد شروع به غر غر کرد
_تازه چه با احترامم درخواست پسر قبلیو رد کردی!
&وا خب اون با احترام از من..
_صدایی نشنوممم!
&حالا چرا عصبانی میش..
_چون دوستت دارم!
خیلی یهویی و بدون اینکه حواسش باشه بهت اعتراف کرد که شوکه شدی
&چ..چی؟
_چیزه..یعنی..
_منظورم اینه که..
_نه اخه..
و خلاصه..تا وقتی که برسید خوابگاه این اوضاع ادامه داشت..
سونگمین🐶: _تو هم ردی
با صدای قاطع و مطمعنی گفت و از اونجا دورت کرد
&از کجا مطمعن بودی سونگمین خان؟
_از اونجایی که وقتی پسر قبلی به اون جذابیو رد کردی دیگه دلیلی نداشت این یکیو قبول کنی نه؟
&خب..منطقیه
لبخندی زد و ابروهاشو به نشونه پیروزمندی بالا انداخت
_من همیشه منطقی حرف میزنم پس چی فک کردی
جونگین🦊:
اومد نزدیکت و دستت رو گرفت
_بله؟ با دوست دختر من کاری داشتید؟
رو به پسر گفت که پسره خودش پشیمون شد و از اونجا رفت
&جونگینا..تو کی اومدی
_فک کنم دیگه نباید بزارم تنها بری یجایی
&منظورت چ..
_یعنی دیگه نمیخوام پسری بهت نزدیکتر شه چه برسه بخواد باهات قرار بزاره!
هایجین❥~
🐺🐰🐷🐰🥟🐿🐥🐶🦊🐺🐰🐷🐰🥟🐿
#سناریو #اسکیز #سناریو_استری_کیدز #سناریو_اسکیز #Stray_kids #Skz
#بنگچان #چانگبین #لینو #هان #جیسونگ #هیونجین #فلیکس #سونگمین #جونگین #ای_ان #فیک #فیکشن #فیک_استری_کیدز #Fic #Fic_Stray_kids #Fic_Skz #Stray_kids_Fic
❤ #استری_کیدز ❤
جیسونگ🐿:
_چطور میتونه درخواستتو قبول کنه ولی خودش دوست پسر داره؟
ابرویی بالا انداخت و با حالت سوالی و عصبی به طرف نگاه کرد که پسره خودش پا به فرار گذاشت
&یا جیسونگاااا
_تو که نمیخواستی قبولش کنی؟
&معلومه که نه
با شنیدن مخالفتت دوباره همون چهره ی کیوت و سنجابیش رو گرفت و لبخندی زد
_پس افرین دختر خوب
فلیکس🐥: بعد اینکه درخواست طرف رو از جانب تو رد کرد و تو رو سوار ماشینش کرد شروع به غر غر کرد
_تازه چه با احترامم درخواست پسر قبلیو رد کردی!
&وا خب اون با احترام از من..
_صدایی نشنوممم!
&حالا چرا عصبانی میش..
_چون دوستت دارم!
خیلی یهویی و بدون اینکه حواسش باشه بهت اعتراف کرد که شوکه شدی
&چ..چی؟
_چیزه..یعنی..
_منظورم اینه که..
_نه اخه..
و خلاصه..تا وقتی که برسید خوابگاه این اوضاع ادامه داشت..
سونگمین🐶: _تو هم ردی
با صدای قاطع و مطمعنی گفت و از اونجا دورت کرد
&از کجا مطمعن بودی سونگمین خان؟
_از اونجایی که وقتی پسر قبلی به اون جذابیو رد کردی دیگه دلیلی نداشت این یکیو قبول کنی نه؟
&خب..منطقیه
لبخندی زد و ابروهاشو به نشونه پیروزمندی بالا انداخت
_من همیشه منطقی حرف میزنم پس چی فک کردی
جونگین🦊:
اومد نزدیکت و دستت رو گرفت
_بله؟ با دوست دختر من کاری داشتید؟
رو به پسر گفت که پسره خودش پشیمون شد و از اونجا رفت
&جونگینا..تو کی اومدی
_فک کنم دیگه نباید بزارم تنها بری یجایی
&منظورت چ..
_یعنی دیگه نمیخوام پسری بهت نزدیکتر شه چه برسه بخواد باهات قرار بزاره!
هایجین❥~
🐺🐰🐷🐰🥟🐿🐥🐶🦊🐺🐰🐷🐰🥟🐿
#سناریو #اسکیز #سناریو_استری_کیدز #سناریو_اسکیز #Stray_kids #Skz
#بنگچان #چانگبین #لینو #هان #جیسونگ #هیونجین #فلیکس #سونگمین #جونگین #ای_ان #فیک #فیکشن #فیک_استری_کیدز #Fic #Fic_Stray_kids #Fic_Skz #Stray_kids_Fic
۱۸.۰k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.