•وقتی با تی اکس تی فیت میدی و...•
•وقتی با تی اکس تی فیت میدی و...•
🦊 #یونجون 🦊 پارت3~🌻
بلخره با پایان یافتن آهنگ، اجراتون رو تموم کردید و به سمت جمعیت روبه روتون تعظیم کردید..تو این لحظه طرفداراتون شروع به تشویق و جیغ و داد کرده بودن و معلوم بود که عاشق کنسرت شدن و این چیزی بود که بعد از ماه ها تمرین باعث رفع خستگیت میشد..
همینطور که داشتی به جمعیت روبه روتون نگاه میکردی با بیشتر شدن جیغ و داد ها و کلماتی مثل : قبولش کن قبولش کن..قرار بزارید قرار بزارید، با تعجب به سمت پسرا برگشتی ولی..با دیدن دست گلی روبه روت از شوک سرجات یخ زدی..
دست گلی که صاحبش یونجون بود و درحالی که زانو زده بود به سمت تو گرفته بود..؟
صحنه ای بود که حتی تو خوابم نمیدیدیش..
_بانوی زیبا...میتونم تو رو به عنوان دوست دخترم دوست داشته باشم؟
با شنیدن کلمات و جمله های زیبا از طرف یونجون دهنت باز مونده بود و حتی بدون اینکه دست خودت باشه چشمات پر از اشک شدن..
&م..من؟
سرش رو به علامت تایید تکون داد
_کیم ا/ت..تو تنها کسی هستی که قلبمو بهش باختم..
_پس...درخواستم رو قبول میکنی؟
دستت رو جلوی دهنت گذاشتی و با اینکه هنوز نتونسته بودی این اتفاق رو هضم کنی نفس عمیقی کشیدی و دسته گل رو گرفتی
&م..معلومه..
لبخندی پر از ذوق و خوشحالی زدی و ادامه دادی
&من..منم دوستت دارم..چوی یونجون!
با گرفتن دسته گلش و شنیدن اعتراف متقابل تو بلند شد و درحالی که معلوم بود میخواد از ذوق بالا و پایین بپره بلافاصله بغلت کرد..
هایجین❥~
🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊
#سناریو #سناریو_یونجون #چوی_یونجون #تی_اکس_تی #توباتو #سناریو_تی_اکس_تی #سناریو_توباتو #کیپاپ #کی_پاپ #سناریو_کیپاپ #فیک #فیکشن #TXT #Tomorrow_X_Together #fic_TXT #Fic
🦊 #یونجون 🦊 پارت3~🌻
بلخره با پایان یافتن آهنگ، اجراتون رو تموم کردید و به سمت جمعیت روبه روتون تعظیم کردید..تو این لحظه طرفداراتون شروع به تشویق و جیغ و داد کرده بودن و معلوم بود که عاشق کنسرت شدن و این چیزی بود که بعد از ماه ها تمرین باعث رفع خستگیت میشد..
همینطور که داشتی به جمعیت روبه روتون نگاه میکردی با بیشتر شدن جیغ و داد ها و کلماتی مثل : قبولش کن قبولش کن..قرار بزارید قرار بزارید، با تعجب به سمت پسرا برگشتی ولی..با دیدن دست گلی روبه روت از شوک سرجات یخ زدی..
دست گلی که صاحبش یونجون بود و درحالی که زانو زده بود به سمت تو گرفته بود..؟
صحنه ای بود که حتی تو خوابم نمیدیدیش..
_بانوی زیبا...میتونم تو رو به عنوان دوست دخترم دوست داشته باشم؟
با شنیدن کلمات و جمله های زیبا از طرف یونجون دهنت باز مونده بود و حتی بدون اینکه دست خودت باشه چشمات پر از اشک شدن..
&م..من؟
سرش رو به علامت تایید تکون داد
_کیم ا/ت..تو تنها کسی هستی که قلبمو بهش باختم..
_پس...درخواستم رو قبول میکنی؟
دستت رو جلوی دهنت گذاشتی و با اینکه هنوز نتونسته بودی این اتفاق رو هضم کنی نفس عمیقی کشیدی و دسته گل رو گرفتی
&م..معلومه..
لبخندی پر از ذوق و خوشحالی زدی و ادامه دادی
&من..منم دوستت دارم..چوی یونجون!
با گرفتن دسته گلش و شنیدن اعتراف متقابل تو بلند شد و درحالی که معلوم بود میخواد از ذوق بالا و پایین بپره بلافاصله بغلت کرد..
هایجین❥~
🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊🦊
#سناریو #سناریو_یونجون #چوی_یونجون #تی_اکس_تی #توباتو #سناریو_تی_اکس_تی #سناریو_توباتو #کیپاپ #کی_پاپ #سناریو_کیپاپ #فیک #فیکشن #TXT #Tomorrow_X_Together #fic_TXT #Fic
۱۳.۹k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.