نوروز به ظاهر یه رسم همیشگیه که از بچگی تو ذهن هامون یادگ
نوروز به ظاهر یه رسم همیشگیه که از بچگی تو ذهن هامون یادگاری مونده.
،
آخرای اسفند ماه که میشه ذوق خرید کردن هاش کم کمک هل ات میده برای پریدن به بغل اون لحظه طلایی.
،
نو نوار شدن ها ، خوراکی خریدن ها ، بر و رو دادن به خونه ها و بی قراری واسه نشستن پای سفره.
،
یه رسم قشنگ خودمونی که اصرار داریم حتمابا همه ادابش درست انجام بشه.
،
نگاه می کنی ببینی سین هایی که میذاری کم نباشن.
سبزه حتما پر پشت باشه.
دعا میکنی ماهی قرمز تنگ عید قبل تحویل سال نمیره.
کنجکاوی بدونی راستی چقدر عیدی گیرم میاد.
و کلی فکر های جورواجور که ساعت ها ذهنتو مشغول نگه میداره.
،
وقتی با کلی ذوق وول میخوریم بین همدیگر و اصرار داریم حتما قبل سال تحویل تموم کارای نصفه نیمه مونو تموم کنیم.
،
و آخرش وقتی تیک تاک ساعت تلویزیون شروع میشه چشمامون زل میزنه به اون جعبه جادویی و نفس هامون بگی نگی تندتر میشه و ...
"آغاز سال یک هزار و سیصد و ..."
و بالاخره اون لحظه ای که هفته ها منتظرش بودیم رسید.
یه جورایی حس میکنی یهو همه چی زیر و رو شده ، یه زیر و زبر شدن بهاری.
،
و اون رسم های ایرونی همیشگی تبریکات و ماچ و موچ ها و عیدی دادن های بزرگتر ها.
،
و خوشمزه ترین قسمتش حمله به آجیل و شیرنی های رو سفره.
،
چقدر قشنگه این لحظه های به ظاهر ساده و تکراری.
ولی همین ساده های مکرر ، چقدر قشنگ بهمون یادآوری میکنه تو لحظه زندگی کردن چقدر مهمه ، واسه چیزی ارزش قائل شدن ، یهو از زمانی به زمانی گذر کردن ،زمستون سخت زندگیو به بهار امید رسوندن.
،
تصمیم میگیری یه کارای رو تعطیل کنی و یه چیزایی رو جایگزین.
،
یه سال پخته تر شدی و حساب میکنی چند تا بهار رو پشت سر گذاشتم؟ و همون لحظه است که حس میکنی آره دیگه وقتشه یه تغییر بزرگ تو زندگیت بدم.
،
ظاهرش یه چیز معمولیه ولی همین معمولی معمولی یه تلنگره برای نو نوار شدن ، رها شدن از فکرای کهنه ، کارای کهنه ، رفتارهای کهنه و تصمیم های جدید ، راه جدید ، ایده جدید.
،
این متحول شدن رو باید قدر دونست ، حسش کرد و دوسش داشت.
.
.
پی نوشت :
یه فصل بهار مبارکتون ، عیدتون خجسته ، جونتون سلامت سلامت.
#نوروز #سال۱۳۹۹ #عید_نوروز #متن_ادبی #متن_ادبی_نوروز
،
آخرای اسفند ماه که میشه ذوق خرید کردن هاش کم کمک هل ات میده برای پریدن به بغل اون لحظه طلایی.
،
نو نوار شدن ها ، خوراکی خریدن ها ، بر و رو دادن به خونه ها و بی قراری واسه نشستن پای سفره.
،
یه رسم قشنگ خودمونی که اصرار داریم حتمابا همه ادابش درست انجام بشه.
،
نگاه می کنی ببینی سین هایی که میذاری کم نباشن.
سبزه حتما پر پشت باشه.
دعا میکنی ماهی قرمز تنگ عید قبل تحویل سال نمیره.
کنجکاوی بدونی راستی چقدر عیدی گیرم میاد.
و کلی فکر های جورواجور که ساعت ها ذهنتو مشغول نگه میداره.
،
وقتی با کلی ذوق وول میخوریم بین همدیگر و اصرار داریم حتما قبل سال تحویل تموم کارای نصفه نیمه مونو تموم کنیم.
،
و آخرش وقتی تیک تاک ساعت تلویزیون شروع میشه چشمامون زل میزنه به اون جعبه جادویی و نفس هامون بگی نگی تندتر میشه و ...
"آغاز سال یک هزار و سیصد و ..."
و بالاخره اون لحظه ای که هفته ها منتظرش بودیم رسید.
یه جورایی حس میکنی یهو همه چی زیر و رو شده ، یه زیر و زبر شدن بهاری.
،
و اون رسم های ایرونی همیشگی تبریکات و ماچ و موچ ها و عیدی دادن های بزرگتر ها.
،
و خوشمزه ترین قسمتش حمله به آجیل و شیرنی های رو سفره.
،
چقدر قشنگه این لحظه های به ظاهر ساده و تکراری.
ولی همین ساده های مکرر ، چقدر قشنگ بهمون یادآوری میکنه تو لحظه زندگی کردن چقدر مهمه ، واسه چیزی ارزش قائل شدن ، یهو از زمانی به زمانی گذر کردن ،زمستون سخت زندگیو به بهار امید رسوندن.
،
تصمیم میگیری یه کارای رو تعطیل کنی و یه چیزایی رو جایگزین.
،
یه سال پخته تر شدی و حساب میکنی چند تا بهار رو پشت سر گذاشتم؟ و همون لحظه است که حس میکنی آره دیگه وقتشه یه تغییر بزرگ تو زندگیت بدم.
،
ظاهرش یه چیز معمولیه ولی همین معمولی معمولی یه تلنگره برای نو نوار شدن ، رها شدن از فکرای کهنه ، کارای کهنه ، رفتارهای کهنه و تصمیم های جدید ، راه جدید ، ایده جدید.
،
این متحول شدن رو باید قدر دونست ، حسش کرد و دوسش داشت.
.
.
پی نوشت :
یه فصل بهار مبارکتون ، عیدتون خجسته ، جونتون سلامت سلامت.
#نوروز #سال۱۳۹۹ #عید_نوروز #متن_ادبی #متن_ادبی_نوروز
۱۷.۷k
۰۱ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.