رمان رئیس جذاب من

🔮رمان رئیس جذاب من 🔮
Part37
پس طلاق میخوایی که راحت تر کارتو انجام بدی هومم
که مانی بلند شدو و گفت
هرچی گفتی هیچی نگفتم ولی دیگه بسه دیگه اجازه نمیدم گنده تر از دهنت حرف بزنی
شما کیشی
نامزدشم
رو به من با خنده گفت
نامزدت میدونه
پاشدمو و باجیغ گفتم
بسه دیگه بسه مگه من عاشقت بودم مگه من گفتم منو بدزد و بیار خونت و تحقیرم کن بعضیا تو انقدر عوضی هستی که به زن خودتم اعتماد نداری و هی حرفای اینو و اونو باور میکنی دیگه اون اینازه تو سری خورد مرد فهمیدی مرد تو اصلا لیاقت منو نداری فهمیدی آره
و با گریه گفتم
درسته بهم محبت کردی ولی همه محبتات هیچی بود پوچ بود انگشتمو سمت مانی بوردمو و گفتم
اینی که میبینی اسمش مانی و نامزده منه خودکاری از کیفم در آوردمو گفتم
اگه میشه آقای ییلماز برگه رو امضا کنید
ارسلان با بهت نگام می‌کرد که خودکارو گرفت و امضا کرد و ما الان از غربیه هم غربیه تریم واسیه هم
داشتیم میرفتیم که رو کردم به نامزدشو گفتم
با آدمه اشتباهی موندی
و رفتم بیرون
حس آزادی داشتم که دستی رو شونم نشست که دیدم مریم خانومه
با لبخند گفت
کار خوبی کردی
که بهش لبخند زدم
دیدگاه ها (۰)

شرمنده کم پارت گذاشتم چون مشکلی واسم پیش اومده بود

🔮رمان رئیس جذاب من 🔮 Part36#فردا #ایناز دیشب مانی گفت میتونم...

بگید همه☺️

#شب_خاص. ‌. Part 29ویو تهکوک•ت...

love or hate, lost love!! P: 3جیغش خونه رو ورداشته بود. خانو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط