قانون های مکتوب سالهای من را

قانون های مکتوب سالهای من را
تصویرهای شفاهی به سُخره گرفته اند
وقتی گُلی خشک شده
لای کتاب دبیرستان
بیشتر به دل می نشیند
تا دسته گلی زیبا در دستان تو
این ذهن کجا به گِل نشست
دریای در من
پس از کدام قحطی خشکید
من سبک شده ام لابد
که هر باد
به گوشه ای می کشد مرا
کوچک شده ام
که در لابه لای هر درد گم می شوم
دیگر به تقدیر امیدی نیست
که در پس هر روز ِ رفته
لاشه هایی شبیه من بو گرفته اند
این یک حقیقت است:
سهم ما دست خورده بود
وقتی به دست ما سپرده شد...
دیدگاه ها (۳)

گاه می اندیشمخبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید؟آن زمان که خبر ...

و پاییز عاشق است!ھمانند من ... وقتی در گرگ و میش ھوا تنھا در...

جمعه بوی بغض های تو را میدهد،وقتی غریبگی می کنند با دردِ دل ...

من عاشق سینه چاکت نیستموقتیآنقدر دوستت دارمکه ترا با تمام دن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط