MY FAVORITE ENEMY
"MY FAVORITE ENEMY"
GHAPTER:1
PART:1
[فلش بک به ۸۰ سال پیش]
[ویو ادمین]
اون زمان پدر بزرگ جونگکوک بر زد بقیه شکارچیا در امد.
طرز تفکرش با بقیه فرق میکرد.
اون میگفت که محافظت از انسانایی که حتی از خطرات اطرافشون خبر ندارن بی فایده است..
اونا حتی نمیتون این خطرارت و ببین تا از خودشون مراقبت کنن.
برایه همین با بزرگترین اِلف شرور ملاقات کرد.
نه برایه جنگیدن ...بلکه برایه همکاری با اون..
قبل از افریده شدن انسان هایه عادی احداد انها زندگی طولانی داشتن..
۵۰۰ سال عمر میکردن..
ولی با افریده شدن انسان ها باید بیشتر شبیه ادم هایه عادی می شدن و طول عمرشون کمتر شد .
۱۰۰ سال عمر کردن براش کافی نبود.
و ترجیع میداد با شرارت همکاری کنه تا تمام انسان هارو نابود کنه..
از سویه دیگه...شکارچیا اون و یه خیانت کار میدونستن.
پس با مخالفت کردن.
و لی دیکه هبری از اون نبود
شایعه هایه زیادی بود که میگفتن:
شرارت با اون همکاری نکرده.
به دست الف هایه نگهبان کشته شده.
تبدیل به یک از اون الف ها شده..
.......
و کلی شایعه...
یکی از این خانواده ها متعقد بود که فزندایه اون مرد میتونن مثل پدرشان یه خیانت کار شن..
و به مدت ۴۵ سال مجازات شدن..
که در اخر با نشون دادن وفاداریشون به شکار چیا به بهترین روش خودشون و ثابت کردن و الان جز بهترین خانواده ها هستن.
[زمان حال]
"ویو جنا"
عمو هعی بالا سرن رژه می رفت.
عمو: سعی کن اونجا تهیونگ و دیدی ازش سوال بپرسی تا با محیط اشنات کنه.. حواست باشه به کوچیکترین نکات دقت کنی....هر روز صبح..
حرفش و ادامه دادم:
_هر صبح ورزش کنم..قبل از هر کلاس کتابارو مرور کنم...زیاد تو دید تباشم و توجه زیادی جلب نکنم...و بجز تهیونگ با پسری گرم نگیرم....میدونم عمو یه هفتس هر روز اینارو بهم میگی..
نگران گفت:
_تو که میدوتی من...
جنا:...نگرانمین،میدونم...ولی اونجا تهیونگ هست..و قبل از شکارچی شدنش یسال با همیم..تا یک سال با همچی اشنا میشم..مشکلی پیش نمیاد..
عمو:اخه من نمیدونم چرا باید با این سن ثبت نامت کنن..؟؟
جنا: وا عمو...ناراحتم نکن دیگه یجور رفتار میکنی انگار بی عرضم..کلا یسال زودتر ثبت نام شدم...
____
ادامه بدم؟
GHAPTER:1
PART:1
[فلش بک به ۸۰ سال پیش]
[ویو ادمین]
اون زمان پدر بزرگ جونگکوک بر زد بقیه شکارچیا در امد.
طرز تفکرش با بقیه فرق میکرد.
اون میگفت که محافظت از انسانایی که حتی از خطرات اطرافشون خبر ندارن بی فایده است..
اونا حتی نمیتون این خطرارت و ببین تا از خودشون مراقبت کنن.
برایه همین با بزرگترین اِلف شرور ملاقات کرد.
نه برایه جنگیدن ...بلکه برایه همکاری با اون..
قبل از افریده شدن انسان هایه عادی احداد انها زندگی طولانی داشتن..
۵۰۰ سال عمر میکردن..
ولی با افریده شدن انسان ها باید بیشتر شبیه ادم هایه عادی می شدن و طول عمرشون کمتر شد .
۱۰۰ سال عمر کردن براش کافی نبود.
و ترجیع میداد با شرارت همکاری کنه تا تمام انسان هارو نابود کنه..
از سویه دیگه...شکارچیا اون و یه خیانت کار میدونستن.
پس با مخالفت کردن.
و لی دیکه هبری از اون نبود
شایعه هایه زیادی بود که میگفتن:
شرارت با اون همکاری نکرده.
به دست الف هایه نگهبان کشته شده.
تبدیل به یک از اون الف ها شده..
.......
و کلی شایعه...
یکی از این خانواده ها متعقد بود که فزندایه اون مرد میتونن مثل پدرشان یه خیانت کار شن..
و به مدت ۴۵ سال مجازات شدن..
که در اخر با نشون دادن وفاداریشون به شکار چیا به بهترین روش خودشون و ثابت کردن و الان جز بهترین خانواده ها هستن.
[زمان حال]
"ویو جنا"
عمو هعی بالا سرن رژه می رفت.
عمو: سعی کن اونجا تهیونگ و دیدی ازش سوال بپرسی تا با محیط اشنات کنه.. حواست باشه به کوچیکترین نکات دقت کنی....هر روز صبح..
حرفش و ادامه دادم:
_هر صبح ورزش کنم..قبل از هر کلاس کتابارو مرور کنم...زیاد تو دید تباشم و توجه زیادی جلب نکنم...و بجز تهیونگ با پسری گرم نگیرم....میدونم عمو یه هفتس هر روز اینارو بهم میگی..
نگران گفت:
_تو که میدوتی من...
جنا:...نگرانمین،میدونم...ولی اونجا تهیونگ هست..و قبل از شکارچی شدنش یسال با همیم..تا یک سال با همچی اشنا میشم..مشکلی پیش نمیاد..
عمو:اخه من نمیدونم چرا باید با این سن ثبت نامت کنن..؟؟
جنا: وا عمو...ناراحتم نکن دیگه یجور رفتار میکنی انگار بی عرضم..کلا یسال زودتر ثبت نام شدم...
____
ادامه بدم؟
- ۱۲.۲k
- ۲۳ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط