با سر انگشتانت بر وجودم چنگ که میزنی برهنه می شوم داغ

با سر انگشتانت بر وجودم چنگ که میزنی برهنه می شوم ، داغ ترازخورشید...

استخاره ندارد بشکاف تا آویزان کنم دکمه های پیراهن هوس را دردستان شب وعریان شوم، عریان تراز باران روی ملحفه های سرخ شده از انار و گل رُز ...

ای غارنشین عصیانگر ، وحشی شو که به غارت برود حفره های تاریک این تن و نقش ببندد دوباره قامت خمیده ام درپیشانی ماه…
دیدگاه ها (۴)

در من رخنه کن و با میخ فولادین بر سینه ام بکوب ...خستگی های...

خیالت تخت من مدیون هیچ شهری نیستم.تو چنان به خواب هایم سرای...

تو اگر هنوز عاشقم باشی ، من زیر بغل کتابی قدیمی دارم که...

عشق به مانند ابر مرا می‌پراکند، محل ولادتم را حذف می‌کند،وس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط