زخمپنهان

#زخم_پنهان
#Part_1

ویو ا.ت
از آشپز خونه رفتم بیرون...نگاهی به ساعت انداختم..ساعت۱۲:۳۰بود...دیگه باید برمیگشتم خونه...تمیزکاری رستوران دیگه تموم شده بود پیشبندمو باز کردم...کیفمو برداشتمو خواستم از رستوران بیرون برم که....
آخ‌آخ‌آخ...دوباره داشت یادم میرفت..باید دره رستورانم قفل میکردم...برگشتم تو رستورانو کلیدو برداشتم...دره رستورانو قفل کردمو به طرف خونمون حرکت کردم....
پدر مادرم تو یه تصادف کوفتی مردن و منو خواهرم مدتی باهم زندگی میکردیم تا اینکه اونم تصمیم گرفت با خالم بره به یه کشوره دیگه برای زندگی..و اینطوری شد ک من تو خونه‌ای ک از بابام مونده تنها زندگی میکنم
به خونم رسیدم کلیدو انداختمو درو بازکردم...رفتم داخل خونه..به محض اینکه وارد اتاقم شدم روی تختم ولو شدم...به قدری خسته بودم ک حتی لباسامم عوض نکردم...با همون وضعیت خوابم برد.....

ویو کوک
کله روزو رو تختم بودم...دیگه حالم از حودم بهم میخورد...حوصلم حسابی ری*ده بود....
به ساعت رو میزم نگاه کردم ساعت نزدیکای ۱ شب بود..از جام بلند شدمو رو خودم نشستم...از اتاق رفتم بیرونو از تو تبغه ها یه قوطی شراب برداشتمو به حیاط خونم رفتم.....رو صندلی پشت میزی ک تو حیاط بود نشستم...دره قوطی رو باز کردمو در عرض ۵ دقیقه ۴ تا گیلاس شراب خوردم(به‌جامای‌شراب‌میگن‌گیلاس)
سرم سنگین شده بود...چشام تار بودن...فک کنم زیادی خوردم....از جام بلند شدمو لنگان لنگان به طرف سالن و اتاقم رفتم....دوباره رو تختم ولو شدم....کمی گرمم بود...لباسامو کامل در اوردمو رو تخت دراز کشیدم
حوصله هیچ کاریو نداشتم...گوشیمو روشن کردم....حتی هیچ سرگرمی تو گوشمم ندارم...الکی تو سایتایی ک فیلمای س&کسی میزاره میگشتم...تا چشمام گرم شدو خیلی زود خوابم بردم.....
......
دیدگاه ها (۰)

#زخم_پنهان#Part_2صبح....ویوکوکاز جام بلند شدم....دستمو لای م...

#زخم_پنهان#Part_3(علامت ا.ت:÷..علامت‌کوک:×)÷یااااا...بچه خود...

آشنایی با شخصیت ها

زخــم پنهــان (ورژن‌تهکوک)فصل اول تعداد پارت: 20partهیچ حقیق...

ִֶָ ✦ ˖ܢܚ݅ـــبߺ ܟܿــߊ‌ࡎ ִֶָ ✦ ˖𝙿𝚊𝚛𝚝¹ᨒᨓᨒᨓᨒᨓویو یونا :        ...

کوکاز خواب بیدار شدم نگاهی به ساعت کردم ساعت۶:۳۰ رو نشون می...

#پارت۳ رمان اگه طُ نباشی یکی دیگه منم لباسا رو پوشیدم و یه آ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط