دو پارتی شوگا وقتی میخوای بهش بگی حامله ای
دو پارتی شوگا :وقتی میخوای بهش بگی حامله ای
ا.ت ویو ساعت ۹ صبح
چند روز پیش شکم درد شدیدی داشتم و رفتم دکتر و آزمایش دادم جوابم آزمایشم مثبت شد و دکتر بهم گفت دو ماه و نیم که حاملم ولی هنوز به شوگا چیزی نگفتم و امشب قراره بهش بگم و الآنم باید شوگا رو از خواب بیدار کنم بره کمپانی
ا.ت:شوگولی پاشو باید بری کمپانی
شوگا :اومممم ولم کن بزار یکم دیگه بخوابم
ا.ت:ولی الانشم دیرت شده پاشو دیگه شوگا از رو تخت بلند شد و رفت دست شویی و منم رفتم صبحونه درست کنم
(پرش زمانی بعد از خوردن صبحونه )
از شوگا خداحافظی کردم و بلاخره رفت خب الان باید برم خرید تا خونه رو تزیین کنم لباسم رو پوشیدم و در خونه رو بستم و سوار ماشین شدم و به سمت پاساژ حرکت کردم بعد از بیست دقیقه رسیدم به پاساژ از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل و وسایل تزئینی رو خریدم همین که میخواستم از پاساژ بیام بیرون نگام به مغازه سیسمونی افتاد رفتم داخل و یک جفت لباس نوزاد خریدم (اسلاید بعدی)و از پاساژ بیرون اومدم و سوار ماشین شدم و به سمت خونه حرکت کردم
«خوب اینم از پارت اول پارت آخر رو فردا میزارم الان خوابم میاد شب بخیر💤»
ا.ت ویو ساعت ۹ صبح
چند روز پیش شکم درد شدیدی داشتم و رفتم دکتر و آزمایش دادم جوابم آزمایشم مثبت شد و دکتر بهم گفت دو ماه و نیم که حاملم ولی هنوز به شوگا چیزی نگفتم و امشب قراره بهش بگم و الآنم باید شوگا رو از خواب بیدار کنم بره کمپانی
ا.ت:شوگولی پاشو باید بری کمپانی
شوگا :اومممم ولم کن بزار یکم دیگه بخوابم
ا.ت:ولی الانشم دیرت شده پاشو دیگه شوگا از رو تخت بلند شد و رفت دست شویی و منم رفتم صبحونه درست کنم
(پرش زمانی بعد از خوردن صبحونه )
از شوگا خداحافظی کردم و بلاخره رفت خب الان باید برم خرید تا خونه رو تزیین کنم لباسم رو پوشیدم و در خونه رو بستم و سوار ماشین شدم و به سمت پاساژ حرکت کردم بعد از بیست دقیقه رسیدم به پاساژ از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل و وسایل تزئینی رو خریدم همین که میخواستم از پاساژ بیام بیرون نگام به مغازه سیسمونی افتاد رفتم داخل و یک جفت لباس نوزاد خریدم (اسلاید بعدی)و از پاساژ بیرون اومدم و سوار ماشین شدم و به سمت خونه حرکت کردم
«خوب اینم از پارت اول پارت آخر رو فردا میزارم الان خوابم میاد شب بخیر💤»
- ۱۶.۱k
- ۲۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط