پارت۴۱..فیک کوک...پارت آخر فصل۱

‌
‌
ویوادمین:
کوک اصلحشو به سمت تهیونگ گرفت ولی از پشت کوک یکی شلیک کرد به قلب تهیونگ..به لا فاصله افتاد رو زمین و ات دویید سمتش

+:تهیونگ(عربده)...چشماتو وا کن خواهش میکنم تهیونگ‌نگام کن همش تقصیر منه بخاطر من این اتفاقات داره میوفته..تهیونگ چشماتو نبند خواهش میکنم(گریه،داد)

ت:هیس..چیزی نیس من دیر یا زود قرار بود بمیرم مگه نه؟..لطفا وقتی مردم بیا و بهم سر بزن بعضی وقتا بیا درد و دل کنیم..بعضی وقتام..همو مسخره و اذیت کنیم (لبخند تلخ)

+:تهیونگ(گریه)

ت:از...ته قلب....دوست...د.ار.م

+:نه نه نه تهیونگ خاهش میکنم چشماتو باز کن تهیونگگگگگ(عربده و گریه)

ویوکوک:
نمیتونستم صبر کنم ات رو از پشت بغل کردمو سوار ماشینش کردم به آدمام گفتم تهیونگ‌رو ببرن بیمارستان ات تو راه جز لعنت فرستادن به من کاری نمیکرد که رسیدیدم امارت بردمش تو یکی از اتاقا و زندانیش کردم..دلم میخواست بغلش کنم ولی حیف گند زده بودم


*فلش بک به فردای شب مهمونی چند ماه پیش *

_:همه چی یادم اومد..لعنتی اگه اون موقع گوشی رو برمیداشتم الان ات پیشم بود..هرچیم بشه پیدات میکنم جئون ات



پایان فصل ۱
منتظر فصل ۲ باشید:))))
‌
‌
‌