بهم اعتماد کن) پارت ۱۰
بهم اعتماد کن) پارت ۱۰
ویو ا/ت : کارامو کردمو از دستشویی اومدم بیرون
دخترا یه جوری نگام داشتن انگار ارث پدرشونو از من میخان
کوک بیرون وایساده بود
رفتم پیشش اما رو ام نبود باهاش حرف بزنم
کوک : خوبی
ا/ت : عاا....آره
کوک : الان باید خوشال باشیا
ا/ت : ها
کوک : میگم باید خوشال باشی چون نشون میده حامله نیسی
ا/ت : اها
بریم تو کلاس
کوک : بریم الان استاد دعوامون میکنه
ویو ا/ت : وارد کلاس شدیم که همه نگاها اومد رومون
معلم : ا/ت کجا بودی
ا/ت : عاا ...دستشویی
معلم : .......برو بشین
بعد مدرسه/
ا/ت : کوک امروز بیا زود بریم خونه میخام دنبال کار بگردم
کوک : باشه...خودت چه کاری مد نظرته
ا/ت : نمیدونم شاید توی کافه کار کنم شایدم برم پیشخدمت شم
کوک : اومم
ویو ا/ت : چند جا رفتیم ولی هیچ کدوم منو نخاستن
ا/ت : خسته شدم بیا این کافه رو هم بریم اگه اینم قبول نکرد فردا میگردم دنبال کار
کوک : باشه
ا/ت : سلام ببخشید استخدام میکنید
پیرمرد : سلام برای کدومتون
ا/ت : عامم من
پیرمرد : چند سالته
ا/ت : ۱۸ سالمه
پیرمرد : چجوری بهت اعتماد کنم
ا/ت : عاممم نمیدونم
پیرمرد : خیل خب اسمت چیه
ا/ت : ا/ت هستم
پیرمرد : فردا بیا اینجا
ا/ت : میشه عصر بیام صبحش باید برم مدرسه
پیرمرد : قبوله فردا عصر بیا یه کم اینجا باش ببینم کارت چجوریه
ا/ت : چشم
ممنون دیگه میرم
..
کوک : مطمئنی دیگه
ا/ت : یه احساس بدی دارم اما آره
کوک : صبر کن اینجا الان میام
...
کوک : آقا
پیرمرد : بله
کوک : میشه منم استخدام بشم
پیرمرد : تو چند سالته و اسمت چیه
کوک : ۱۸ سالمه و جونگ کوک اسممه
داداش ا/ت هستم اگه بشه خودمم میخام بیام
پیرمرد : من شمارو نمیشناسم اما چون واقعن بهتون نیاز دارم اینجا استخدامید
اگه کار اشتباهی بکنید اخراجید
کوک : ممنون مطمئن باشید کاری که شما فکر میکنید نمیکنیم دیگه میرم....
ا/ت : رفتی کجا
کوک : عام هیچی بریم الان دوباره مامانت دعوات میکنه
ا/ت : اونو که در هر حالت دعوام میکنه
کوک : به مامانت برای کار میگم میای خونه ما
ا/ت : حیح نه اجازه نمیده
کوک : نترس خودم میدونم چیکار کنم
رسیدن /
.....
م ا/ت : ا/ت کجا بودی
ا/ت : توی راه بودم
م ا/ت : دوباره با این اومدی
ا/ت : مامان این اسم دارهه
اسمش جونگ کوکه
م ا/ت : حالا هرچی بیا تو خونه
کوک : عامم خاله ببخشید
م ا/ت : چیه
کوک : برای ا/ت اون توی ریاضی خیلی مشکل داره خاستم اگه اجازه بدید بیاد خونه ما تاباهاش تمرین کنم
م ا/ت : چی نه اصلن همچین اجازه ای نمیدم
کوک : نترسید مامان و بابامم خونه هستن
م ا/ت : با بابای ا/ت صحبت کنم هرچی اون بگه
کوک : چشم منتظر میمونم* م ا/ت رفت
ا/ت : استرس دارم
کوک : نترس درست میشه
م ا/ت : عام فقط عصرا میتونه بیاد هرچند خودم دلم نمیخاد بیاد
کوک : این عالیه ممنونم ازتون
م ا/ت : دیگه میرم ا/ت توهم بیا تو خونه
ا/ت : وایی مرسی کوک
ویو ا/ت : کارامو کردمو از دستشویی اومدم بیرون
دخترا یه جوری نگام داشتن انگار ارث پدرشونو از من میخان
کوک بیرون وایساده بود
رفتم پیشش اما رو ام نبود باهاش حرف بزنم
کوک : خوبی
ا/ت : عاا....آره
کوک : الان باید خوشال باشیا
ا/ت : ها
کوک : میگم باید خوشال باشی چون نشون میده حامله نیسی
ا/ت : اها
بریم تو کلاس
کوک : بریم الان استاد دعوامون میکنه
ویو ا/ت : وارد کلاس شدیم که همه نگاها اومد رومون
معلم : ا/ت کجا بودی
ا/ت : عاا ...دستشویی
معلم : .......برو بشین
بعد مدرسه/
ا/ت : کوک امروز بیا زود بریم خونه میخام دنبال کار بگردم
کوک : باشه...خودت چه کاری مد نظرته
ا/ت : نمیدونم شاید توی کافه کار کنم شایدم برم پیشخدمت شم
کوک : اومم
ویو ا/ت : چند جا رفتیم ولی هیچ کدوم منو نخاستن
ا/ت : خسته شدم بیا این کافه رو هم بریم اگه اینم قبول نکرد فردا میگردم دنبال کار
کوک : باشه
ا/ت : سلام ببخشید استخدام میکنید
پیرمرد : سلام برای کدومتون
ا/ت : عامم من
پیرمرد : چند سالته
ا/ت : ۱۸ سالمه
پیرمرد : چجوری بهت اعتماد کنم
ا/ت : عاممم نمیدونم
پیرمرد : خیل خب اسمت چیه
ا/ت : ا/ت هستم
پیرمرد : فردا بیا اینجا
ا/ت : میشه عصر بیام صبحش باید برم مدرسه
پیرمرد : قبوله فردا عصر بیا یه کم اینجا باش ببینم کارت چجوریه
ا/ت : چشم
ممنون دیگه میرم
..
کوک : مطمئنی دیگه
ا/ت : یه احساس بدی دارم اما آره
کوک : صبر کن اینجا الان میام
...
کوک : آقا
پیرمرد : بله
کوک : میشه منم استخدام بشم
پیرمرد : تو چند سالته و اسمت چیه
کوک : ۱۸ سالمه و جونگ کوک اسممه
داداش ا/ت هستم اگه بشه خودمم میخام بیام
پیرمرد : من شمارو نمیشناسم اما چون واقعن بهتون نیاز دارم اینجا استخدامید
اگه کار اشتباهی بکنید اخراجید
کوک : ممنون مطمئن باشید کاری که شما فکر میکنید نمیکنیم دیگه میرم....
ا/ت : رفتی کجا
کوک : عام هیچی بریم الان دوباره مامانت دعوات میکنه
ا/ت : اونو که در هر حالت دعوام میکنه
کوک : به مامانت برای کار میگم میای خونه ما
ا/ت : حیح نه اجازه نمیده
کوک : نترس خودم میدونم چیکار کنم
رسیدن /
.....
م ا/ت : ا/ت کجا بودی
ا/ت : توی راه بودم
م ا/ت : دوباره با این اومدی
ا/ت : مامان این اسم دارهه
اسمش جونگ کوکه
م ا/ت : حالا هرچی بیا تو خونه
کوک : عامم خاله ببخشید
م ا/ت : چیه
کوک : برای ا/ت اون توی ریاضی خیلی مشکل داره خاستم اگه اجازه بدید بیاد خونه ما تاباهاش تمرین کنم
م ا/ت : چی نه اصلن همچین اجازه ای نمیدم
کوک : نترسید مامان و بابامم خونه هستن
م ا/ت : با بابای ا/ت صحبت کنم هرچی اون بگه
کوک : چشم منتظر میمونم* م ا/ت رفت
ا/ت : استرس دارم
کوک : نترس درست میشه
م ا/ت : عام فقط عصرا میتونه بیاد هرچند خودم دلم نمیخاد بیاد
کوک : این عالیه ممنونم ازتون
م ا/ت : دیگه میرم ا/ت توهم بیا تو خونه
ا/ت : وایی مرسی کوک
۱۰۹.۴k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.