ماه روشن من پارت ⁴²
هلیا
شام
منو هانا میز رو چیدیم داشتیم شان میخوردیم که هانا گفت
*دیسب تو اتاقم بودم یه صدایی کل خونه رو پل کلده بود اینسوری بولد اه اوممممم هممممم
+جان
-وات
*سی
+هیچی من خواب دیدم بعد ترسیده بودم بخاطر همین
-اره عزیزم بخور
بعد شام
هانا یه انیمیشن دید بعد رفت بگیره بخوابه اخه باید بره مهد فردا جیمین رفت حموم منم رفتم یکم دسر درست کردم تغذیه هانا رو گذاشتم ولی من اونو عین دخترم دوست داشتم
رفتم برای خودم و جیمین دسری که درست کرده بودم رو اوردم کیک موزی بود با نسکافه ریختم و بعد نشستم زنگ زدم به میا
(میا&)
+الو میا شی
&الو اجی خوبی
+مرسی اونی خوبم خودت خوبی
&اره خوبم
+نی نی توچولو خوبه
&اره 3 ماه دیگه به دنیا میاد
+عرررررر اخجون
&راستی
+هوم
&دختر عموی اسمش جینا هست اون مارو برای فردا ساعت 6 دعوت کرده یعنی منو ته و تو جیمین
+هوووووف همونی که هی به جیمین میچسبه
&اره همون
+میام چشمشو در میارم
&افرین دختر خوب
+مراقب خودت و نی نی کوچولو باش
&باش اجی تو هم مراقب خودت و جیمینی باش
+ اوک بای
&بای
با میا خدافظی کردم که جیمین از حموم امد بیرون
-هوم بیبی گرلم خوبی
+اره ددی امدی میخوام یچیزی رو بهت بگم
-جون دلم بگو
+جینا دختر عموت منو تو و ته و میا رو دعوت کرده خونه عموت
-اه اون هرزه بدم میاد ازش همش بم میچسبه
+اشکال نداره میخوام چشمش دراد با بودن من
-هوم بیبی گرلم
شب
جیمین رفتم رو تخت دراز کشید منم رفتم حموم بعد 10 مین امدم لباس پوشیدم از اول لباس پوشیدنم جیمین فقط به من و بدنم زل زده بود
+یاااا به چی نگاه میکنی
-به بدن خوش فرم عشقم
+منحرف
-تو بدتری که
+😅
-😅
لباسامو پوشیدم موهامو خشک کردم روتین شبمو انجام دادم رفتم پیش جیمین دراز کشیدم لبمو مکید منم بوسش کردم و تو بغل هم خوابیدیم
صب
هلیا
بیدار شدم ساعت 7 و نیم بود
+اه ددی بلند شو برو کمپانی
-اوممم اوک بیبی
جیمین بلند شد رفت حموم لباساشو پوشید
-خب بیبی قشنگم خدافس
+خدافس عشقم
-یچیزی رو یادت رفت به ددی بدی
*به لبش اشاره کرد*
+(لبخند زد و لب جیمین رو بوس کرد)
-بای عشق ددی.
+بای عشق بیبی
جیمین رفت منم رفتم هانا رو رسوندم بعد گرفتم خوابیدم
+اووم خشک شدم
+اوووووو ساعت 12 و نیم بعد از ظهره
رفتم حموم بعد 10 مین امدم
جیمین
دنسمون تموم شد بعد باید کلی تمرین کنیم نشسته بودم که کوک و ته امدن پیشم
(کوک/ته٫)
/اه چقدر هوا گرمه خسته شدم
-اره خیلی سخت بود خدایی
٫من که دیشب از هوس های میا تا ساعت 5 صب داشتم دنبالش میگشتم وقتی هم برگشتم هی منو بوس میکرد تا ساعت 6 شد من نیم ساعت خوابیدم
+😅😅
/😅😅
٫😅😅
بعد از ظهر
...........
✩.・*:。≻───── ⋆♡⋆ ─────.•*:。✩
خماری😅
حمایت کنید بیبی هام🍷♥
اگه کم بود معذرت🌏💙
شام
منو هانا میز رو چیدیم داشتیم شان میخوردیم که هانا گفت
*دیسب تو اتاقم بودم یه صدایی کل خونه رو پل کلده بود اینسوری بولد اه اوممممم هممممم
+جان
-وات
*سی
+هیچی من خواب دیدم بعد ترسیده بودم بخاطر همین
-اره عزیزم بخور
بعد شام
هانا یه انیمیشن دید بعد رفت بگیره بخوابه اخه باید بره مهد فردا جیمین رفت حموم منم رفتم یکم دسر درست کردم تغذیه هانا رو گذاشتم ولی من اونو عین دخترم دوست داشتم
رفتم برای خودم و جیمین دسری که درست کرده بودم رو اوردم کیک موزی بود با نسکافه ریختم و بعد نشستم زنگ زدم به میا
(میا&)
+الو میا شی
&الو اجی خوبی
+مرسی اونی خوبم خودت خوبی
&اره خوبم
+نی نی توچولو خوبه
&اره 3 ماه دیگه به دنیا میاد
+عرررررر اخجون
&راستی
+هوم
&دختر عموی اسمش جینا هست اون مارو برای فردا ساعت 6 دعوت کرده یعنی منو ته و تو جیمین
+هوووووف همونی که هی به جیمین میچسبه
&اره همون
+میام چشمشو در میارم
&افرین دختر خوب
+مراقب خودت و نی نی کوچولو باش
&باش اجی تو هم مراقب خودت و جیمینی باش
+ اوک بای
&بای
با میا خدافظی کردم که جیمین از حموم امد بیرون
-هوم بیبی گرلم خوبی
+اره ددی امدی میخوام یچیزی رو بهت بگم
-جون دلم بگو
+جینا دختر عموت منو تو و ته و میا رو دعوت کرده خونه عموت
-اه اون هرزه بدم میاد ازش همش بم میچسبه
+اشکال نداره میخوام چشمش دراد با بودن من
-هوم بیبی گرلم
شب
جیمین رفتم رو تخت دراز کشید منم رفتم حموم بعد 10 مین امدم لباس پوشیدم از اول لباس پوشیدنم جیمین فقط به من و بدنم زل زده بود
+یاااا به چی نگاه میکنی
-به بدن خوش فرم عشقم
+منحرف
-تو بدتری که
+😅
-😅
لباسامو پوشیدم موهامو خشک کردم روتین شبمو انجام دادم رفتم پیش جیمین دراز کشیدم لبمو مکید منم بوسش کردم و تو بغل هم خوابیدیم
صب
هلیا
بیدار شدم ساعت 7 و نیم بود
+اه ددی بلند شو برو کمپانی
-اوممم اوک بیبی
جیمین بلند شد رفت حموم لباساشو پوشید
-خب بیبی قشنگم خدافس
+خدافس عشقم
-یچیزی رو یادت رفت به ددی بدی
*به لبش اشاره کرد*
+(لبخند زد و لب جیمین رو بوس کرد)
-بای عشق ددی.
+بای عشق بیبی
جیمین رفت منم رفتم هانا رو رسوندم بعد گرفتم خوابیدم
+اووم خشک شدم
+اوووووو ساعت 12 و نیم بعد از ظهره
رفتم حموم بعد 10 مین امدم
جیمین
دنسمون تموم شد بعد باید کلی تمرین کنیم نشسته بودم که کوک و ته امدن پیشم
(کوک/ته٫)
/اه چقدر هوا گرمه خسته شدم
-اره خیلی سخت بود خدایی
٫من که دیشب از هوس های میا تا ساعت 5 صب داشتم دنبالش میگشتم وقتی هم برگشتم هی منو بوس میکرد تا ساعت 6 شد من نیم ساعت خوابیدم
+😅😅
/😅😅
٫😅😅
بعد از ظهر
...........
✩.・*:。≻───── ⋆♡⋆ ─────.•*:。✩
خماری😅
حمایت کنید بیبی هام🍷♥
اگه کم بود معذرت🌏💙
۹.۰k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.