ماه روشن من پارت⁴³
بعد از ظهر
ساعت 5
جیمین
کارامون تموم شد منم راه افتادم سمت خونه
فلش بک به خونه
رسیدم و درو با کلید باز کردم رفتم تو رفتم تو اتاق مشترک منو و عشقم
-بیبی من
+جونم ددی
-میشه بگی چرا انقدر خوشگلی
+اره چون همسر اقای پارک جیمینم
-😅
+😅
+اماده شو عشقم
-چشم
هلیا
من ساعت 5 و نیم اماده شدم لباسام رو پوشیدم(عکسشو میزارم) یه میکاپ خاص کردم(اینم ) با یه کیف و کفش خوشگل(اینم میزارم )
جیمین
هلیا گفت اماده شم منم یه کت و شلوار قشنگ پوشیدم( عکسشو میزارم )و رفتم پایین
-هلی قشنگم
+جون دلم
-بیا عشقم
+امدم
*سوار ماشین شدن*
-خب بریم
+هوم
حرکت کردیم سمت خونه عموم
فلش بک به خونه عموی جیمین
(عمو جیمین&زنمو جیمین / جینا*)
(راستی بچه ها هلیا و جیمین هانا رو گذاشتن خونه مامان بابای جیمین)
&سلام عزیز عمو خوش امدی
/سلام پسرم خوش امدی
*سلام اوپا جونم
هلیا
با عمو و زنمو جیمین سلام و احوال پرسی کردیم دیدم جینا داره میره جیمین رو بغل کنه
منم رفتم جلوی جیمین جینا منو بغل کرد
+اخ عزیزم ولی اون شوهر منه*در گوشش گفت*
-😏
*بیا تو اوپا جیمین
+هیشششش بگو اقای جیمین نه اوپا جیمین *در گوشش زمزمه کرد*
رفتیم نشستیم زن عمو جیمین و عمو جیمین رفتن تو اشپز خونه تا وسیله های پذیرایی رو بیارن
*ددی جیمین خیلی دوست دارم
جیمین
اون هرزع بهم گفت ددی جیمین خیلی دوست دارم همون لحظه هلیا امد نزدیکم و شروع کرد به خوردن لبام منم دستم دور کمرش حلقه کردم دیدم جینا با حرص به ما نگاه میکنه
+چیشد عزیزم
*هیچی میخوام منم ددی رو ببوسم خب
+نچ نچ نچ عزیزم
هلیا
هرچی به جینا میگفتم نکن دیدم باز داره کار خودشو میکنه منم رفتم جلو لپم رو دقیقا جایی گذاشتم که اون لپم رو لب جیمین بود و لب جینا خورد به لپم
*ایییی ددی دعواش کن
-جینا بزار یچیزی رو بهت بگم و خوب تو اون گوشات فرو کن هرزه هلیا زن منه و منم هیچکس رو به جز هلی دوست ندارم اگه ببینم به من میگی اوپا ددی یا جیمین میدونم باهات اوکیه؟
*ب.ب.بله ا. ا. ا.ا.ا.اوکیه
-برو
*باش
-عشق ددی.
+بله ددی
-بیا اینجا
*به پاهاش اشاره کرد*
+چرا نیام پیش ددی از خدامه که بیام پیشت
*هلیا نشست رو پای جیمین*
-هوم بیبی خوشگلم خیلی دوست دارم
+منم همینطور عشقم
هلیا
دیدم جیمین سرشو گذاشت رو شونم منم دستم بردم لای موهاش و به موهاش بوسه ای زدم
.
برو پایین
. پایین تر
. پایین ترتر
هلیا
دیدم زن عمو جیمین داره میاد
/من بابت رفتار های جینا کصافت معذرت میخوام دخترم و همینطور پسرم
+مشکلی نداره فقط باید بفهمه جیمین مال منه*با صدای نسبتا بلند*
-*خنده ریز*
/اون که بله ولی دختر من نفهمه*با صدای نسبتا بلند*
*هر چهارتاشون خندیدن
میخواستم بلند شم رفتم تو اشپز خونه که یهو..............
¸¸♬·¯·♩¸¸♪·¯·♫¸¸¸♬·¯·♩¸¸♪·¯·♫¸¸
خماری 😅
حمایت کنید کیوتام♥🪐
اگه کم بود معذرت💞🌈
اسلاید¹:لباس هلیا واسه رفتن به خونه عمو جیمین
اسلاید²:لباس جیمین واسه رفت به خونه عموش
اسلاید³:میکاپ هلیا واسه رفتن به خونه عمو جیمین
اسلاید⁴:کیف و کفش هلیا واسه رفتن به خونه عمو جیمین
✩.・*:。≻───── ⋆♡⋆ ─────.•*:。✩
حمایت کنید عشقام🍷♥😈
230 تایی شدنمون مبارک 🌏🌾
ساعت 5
جیمین
کارامون تموم شد منم راه افتادم سمت خونه
فلش بک به خونه
رسیدم و درو با کلید باز کردم رفتم تو رفتم تو اتاق مشترک منو و عشقم
-بیبی من
+جونم ددی
-میشه بگی چرا انقدر خوشگلی
+اره چون همسر اقای پارک جیمینم
-😅
+😅
+اماده شو عشقم
-چشم
هلیا
من ساعت 5 و نیم اماده شدم لباسام رو پوشیدم(عکسشو میزارم) یه میکاپ خاص کردم(اینم ) با یه کیف و کفش خوشگل(اینم میزارم )
جیمین
هلیا گفت اماده شم منم یه کت و شلوار قشنگ پوشیدم( عکسشو میزارم )و رفتم پایین
-هلی قشنگم
+جون دلم
-بیا عشقم
+امدم
*سوار ماشین شدن*
-خب بریم
+هوم
حرکت کردیم سمت خونه عموم
فلش بک به خونه عموی جیمین
(عمو جیمین&زنمو جیمین / جینا*)
(راستی بچه ها هلیا و جیمین هانا رو گذاشتن خونه مامان بابای جیمین)
&سلام عزیز عمو خوش امدی
/سلام پسرم خوش امدی
*سلام اوپا جونم
هلیا
با عمو و زنمو جیمین سلام و احوال پرسی کردیم دیدم جینا داره میره جیمین رو بغل کنه
منم رفتم جلوی جیمین جینا منو بغل کرد
+اخ عزیزم ولی اون شوهر منه*در گوشش گفت*
-😏
*بیا تو اوپا جیمین
+هیشششش بگو اقای جیمین نه اوپا جیمین *در گوشش زمزمه کرد*
رفتیم نشستیم زن عمو جیمین و عمو جیمین رفتن تو اشپز خونه تا وسیله های پذیرایی رو بیارن
*ددی جیمین خیلی دوست دارم
جیمین
اون هرزع بهم گفت ددی جیمین خیلی دوست دارم همون لحظه هلیا امد نزدیکم و شروع کرد به خوردن لبام منم دستم دور کمرش حلقه کردم دیدم جینا با حرص به ما نگاه میکنه
+چیشد عزیزم
*هیچی میخوام منم ددی رو ببوسم خب
+نچ نچ نچ عزیزم
هلیا
هرچی به جینا میگفتم نکن دیدم باز داره کار خودشو میکنه منم رفتم جلو لپم رو دقیقا جایی گذاشتم که اون لپم رو لب جیمین بود و لب جینا خورد به لپم
*ایییی ددی دعواش کن
-جینا بزار یچیزی رو بهت بگم و خوب تو اون گوشات فرو کن هرزه هلیا زن منه و منم هیچکس رو به جز هلی دوست ندارم اگه ببینم به من میگی اوپا ددی یا جیمین میدونم باهات اوکیه؟
*ب.ب.بله ا. ا. ا.ا.ا.اوکیه
-برو
*باش
-عشق ددی.
+بله ددی
-بیا اینجا
*به پاهاش اشاره کرد*
+چرا نیام پیش ددی از خدامه که بیام پیشت
*هلیا نشست رو پای جیمین*
-هوم بیبی خوشگلم خیلی دوست دارم
+منم همینطور عشقم
هلیا
دیدم جیمین سرشو گذاشت رو شونم منم دستم بردم لای موهاش و به موهاش بوسه ای زدم
.
برو پایین
. پایین تر
. پایین ترتر
هلیا
دیدم زن عمو جیمین داره میاد
/من بابت رفتار های جینا کصافت معذرت میخوام دخترم و همینطور پسرم
+مشکلی نداره فقط باید بفهمه جیمین مال منه*با صدای نسبتا بلند*
-*خنده ریز*
/اون که بله ولی دختر من نفهمه*با صدای نسبتا بلند*
*هر چهارتاشون خندیدن
میخواستم بلند شم رفتم تو اشپز خونه که یهو..............
¸¸♬·¯·♩¸¸♪·¯·♫¸¸¸♬·¯·♩¸¸♪·¯·♫¸¸
خماری 😅
حمایت کنید کیوتام♥🪐
اگه کم بود معذرت💞🌈
اسلاید¹:لباس هلیا واسه رفتن به خونه عمو جیمین
اسلاید²:لباس جیمین واسه رفت به خونه عموش
اسلاید³:میکاپ هلیا واسه رفتن به خونه عمو جیمین
اسلاید⁴:کیف و کفش هلیا واسه رفتن به خونه عمو جیمین
✩.・*:。≻───── ⋆♡⋆ ─────.•*:。✩
حمایت کنید عشقام🍷♥😈
230 تایی شدنمون مبارک 🌏🌾
۹.۹k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.