«عشق پولی پارت ۳۰»
«عشق پولی پارت ۳۰»
پنج دقیقه ی بعد یهو گوشیت زنگ خورد نوشته بود دال جواب دادی
+ا.الو
∆مگگگ بهت نگفتممم به کسیییی زنگ نزنننننن(اربده)
هیچ جوابی ندادی
∆جواببببب بدهههه چرا پیاممم دادییی اصلااا ادرس خونه از کجا یادت بود؟
بازم جوابی ندادی ی نگاع ب پنجره ها کردی بسته بودن(میله داشتن)و درم بسته بود خیلی تر سیدی و قطع کردی ب هیون پیام دادی ک هرچه سری تر بیاد ک دال فهمیده
ویو هیون
یهو گوشی رو برداشتم دیدم ا.تس پیامشو خوندم و ب جیمین پیام دادم و نشونش دادم(جیمین تو فرودگاه بود چون هوا بد بود دیر رسید داشت میومد طرف شما)بعد فاصله رو نگاه کردم دیدم جیمین نزدیک تره ب ا.ت و هی دعا کیکردم ک ما زود تر از دال برسیم جیمین خیلی عصبی بود هی خودمو سر زنش میکردم نمیدونستم چیکار کنم
ویو ا.ت
بهش پیم دادم سین زده بودو هیچجوابی ندا. خیلی ترسیده بودم ک دال بهم پیم داد
∆کارت تمومه هم ت هم جیمین و اون هیونه عوضی
خیلی ترسیدممم و رب ساعت بعد یهو صدای در اومد خیلی ترسیدم
_ا.تتت منممم جیمیننن دروووو باز کننن(نگرانی)
+در باز نمیشه قفله
ویو جیمین
در زد ضربه بود شکسته نمیشد نمیدونستم چیکار کنم رفتم سمت پنجره ها(گایز خونه ویلاییه)و پنجره هارو شکستمم راننده هم سعی میکرد درو باز کنه ا.ت فکر کرد کسی ک پنجره رو شکسته دال بودواسه همین رفت قایم شد همه ی پنجره عارو نگاه کردم همه میله داشتن ک یهو گوشیم افتاد اومدم برش دارم دیدم ی پنجره دیدم ک میله نداشت شکستمش ب سختی رفتم تو یجا بود ک خیلی گردو خاک بود درش چوبی بودشکستمش از پله داشتم میرفتم ک دیدم ی دره برای پله با مشت زدم تو دره ک صدای گریه ی ا.ت رو شنیدم و قوی تر زدم بهش و باز شد دیدم ا.ت وایساده و ب من نگاه میکنه ک ب سرعت رفتم بغلش کردم و موهاشو نوازش کردم
پنج دقیقه ی بعد یهو گوشیت زنگ خورد نوشته بود دال جواب دادی
+ا.الو
∆مگگگ بهت نگفتممم به کسیییی زنگ نزنننننن(اربده)
هیچ جوابی ندادی
∆جواببببب بدهههه چرا پیاممم دادییی اصلااا ادرس خونه از کجا یادت بود؟
بازم جوابی ندادی ی نگاع ب پنجره ها کردی بسته بودن(میله داشتن)و درم بسته بود خیلی تر سیدی و قطع کردی ب هیون پیام دادی ک هرچه سری تر بیاد ک دال فهمیده
ویو هیون
یهو گوشی رو برداشتم دیدم ا.تس پیامشو خوندم و ب جیمین پیام دادم و نشونش دادم(جیمین تو فرودگاه بود چون هوا بد بود دیر رسید داشت میومد طرف شما)بعد فاصله رو نگاه کردم دیدم جیمین نزدیک تره ب ا.ت و هی دعا کیکردم ک ما زود تر از دال برسیم جیمین خیلی عصبی بود هی خودمو سر زنش میکردم نمیدونستم چیکار کنم
ویو ا.ت
بهش پیم دادم سین زده بودو هیچجوابی ندا. خیلی ترسیده بودم ک دال بهم پیم داد
∆کارت تمومه هم ت هم جیمین و اون هیونه عوضی
خیلی ترسیدممم و رب ساعت بعد یهو صدای در اومد خیلی ترسیدم
_ا.تتت منممم جیمیننن دروووو باز کننن(نگرانی)
+در باز نمیشه قفله
ویو جیمین
در زد ضربه بود شکسته نمیشد نمیدونستم چیکار کنم رفتم سمت پنجره ها(گایز خونه ویلاییه)و پنجره هارو شکستمم راننده هم سعی میکرد درو باز کنه ا.ت فکر کرد کسی ک پنجره رو شکسته دال بودواسه همین رفت قایم شد همه ی پنجره عارو نگاه کردم همه میله داشتن ک یهو گوشیم افتاد اومدم برش دارم دیدم ی پنجره دیدم ک میله نداشت شکستمش ب سختی رفتم تو یجا بود ک خیلی گردو خاک بود درش چوبی بودشکستمش از پله داشتم میرفتم ک دیدم ی دره برای پله با مشت زدم تو دره ک صدای گریه ی ا.ت رو شنیدم و قوی تر زدم بهش و باز شد دیدم ا.ت وایساده و ب من نگاه میکنه ک ب سرعت رفتم بغلش کردم و موهاشو نوازش کردم
۵.۹k
۲۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.