«عشق پولی پارت۳۱»
«عشق پولی پارت۳۱»
خیلی ترسیده بودم فکر میکردم داله از شدت ترس گریه میکردم ک یهو دیدم در باز شد و جیمینو دیدم از ترس میخواستم بیام سمتشو بغلش کنم ک یهو خودش ب سرعت اومد بغلم کرد خیلی حس خوبی داشت چند دقیقه همینجوری بغلم کرد
_خیلی حق ترسیدی؟
+ا اره
هر دوتاشون گریه میکردن ک جیمین از بغل ا.ت در اومد و خیلی ب صورت ا.ت نزدیک بود هردوتاشون نفسای همیدیگه رو حس میکردن ا.ت از ترس دستاش یخ شده بود و صداشو نفساش میلرزید و جیمین از شدت گریه چشماش قرمز شده بود و خیلی ساکت ب ا.تش نگاه میکرد (ا.تششش😭😭)و داشت کم کم صورتشو نزدیک تر میوورد ا.ت هم نگاهشو از چشمای جیمین ب لباش برد و جیمینم ب لباش نگاه میکرد کم کم ب هم نزدیک تر میشدن ک گوشی جیمین زنگ خورد ب ا.ت اینقد این چند روز شک وارد شده بود ک با صدای پیامکگوشی پرید و جیمینم گوشیشو نگاه کرد بازم دال بود(دال عنتر)
∆یا ا.ت یا هیون
ی عکسم فرستاده بود ک هیونو ب صندلی بسته بودن و هیون ملا زخمی شد
_ ا.ت مال خودت فقط ب هیوننن اسیب نزن
خب جیمین تنها دارو ندارش و نقطه ضعفش هیون بود انتظار دیگه ای نمیرفت...
خیلی ترسیده بودم فکر میکردم داله از شدت ترس گریه میکردم ک یهو دیدم در باز شد و جیمینو دیدم از ترس میخواستم بیام سمتشو بغلش کنم ک یهو خودش ب سرعت اومد بغلم کرد خیلی حس خوبی داشت چند دقیقه همینجوری بغلم کرد
_خیلی حق ترسیدی؟
+ا اره
هر دوتاشون گریه میکردن ک جیمین از بغل ا.ت در اومد و خیلی ب صورت ا.ت نزدیک بود هردوتاشون نفسای همیدیگه رو حس میکردن ا.ت از ترس دستاش یخ شده بود و صداشو نفساش میلرزید و جیمین از شدت گریه چشماش قرمز شده بود و خیلی ساکت ب ا.تش نگاه میکرد (ا.تششش😭😭)و داشت کم کم صورتشو نزدیک تر میوورد ا.ت هم نگاهشو از چشمای جیمین ب لباش برد و جیمینم ب لباش نگاه میکرد کم کم ب هم نزدیک تر میشدن ک گوشی جیمین زنگ خورد ب ا.ت اینقد این چند روز شک وارد شده بود ک با صدای پیامکگوشی پرید و جیمینم گوشیشو نگاه کرد بازم دال بود(دال عنتر)
∆یا ا.ت یا هیون
ی عکسم فرستاده بود ک هیونو ب صندلی بسته بودن و هیون ملا زخمی شد
_ ا.ت مال خودت فقط ب هیوننن اسیب نزن
خب جیمین تنها دارو ندارش و نقطه ضعفش هیون بود انتظار دیگه ای نمیرفت...
۴.۱k
۲۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.