پارت
پارت ۳
یک ماه بعد
~پدرررر مادررر نه خواهش میکنم التماستون میکنم نرین
بازم کابوس های همیشگی با آلارم گوشی از خواب بیدار شدم رفتم سمت اتاق لباس هام و کت و شلوار مشکی امو پوشیدم نگاهی به قاب عکس خانوادگی روی میز اتاقم انداختم دلم براتون تنگ شده پدر مادر امروز وقتشه که برمو حق خودمو بگیرم و همینطور انتقام شما رو سوار ماشینم شودمو سمت عمارت خانواده کیم قلابی حرکت کردم وقتی رسیدم ماشینمو پارک کردم و ازش پیاده شدم که تهیونگ روبه روم ظاهر شد
#حوصله ام سر رفته بود تصمیم گرفتم برم تو حیاط عمارت یه قدمی بزنم هنوز فکرم درگیر ماجرا یک ماه پیش بود خب خیلی از اون ماجرا نگذشته فقط یک ماه گذشته تو همین فکر بودم که با ظاهر شدن جونگ کوک جلوی چشمام،چشمام چار تاشدن نگاهی بهش کردم و گفتم تو اینجا چیکار میکنی ؟!!
~برای اومدن به اینجا باید از تو اجازه بگیرم
#همراه من بیا
~زیر لب غریدم دوبار
#گفتم بیا
~من از تو دستور نمیگیرم
#میای یا..
~یا چی منم میکشی درست همونطور که پدرو مادرمو کشتی
#(با این حرفش عذاب وجدان بدی سراغم اومد ولی نباید بروز میدادم )امکانش هست دستشو گرفتم و دنبال خودم کشیدمش
یک ماه بعد
~پدرررر مادررر نه خواهش میکنم التماستون میکنم نرین
بازم کابوس های همیشگی با آلارم گوشی از خواب بیدار شدم رفتم سمت اتاق لباس هام و کت و شلوار مشکی امو پوشیدم نگاهی به قاب عکس خانوادگی روی میز اتاقم انداختم دلم براتون تنگ شده پدر مادر امروز وقتشه که برمو حق خودمو بگیرم و همینطور انتقام شما رو سوار ماشینم شودمو سمت عمارت خانواده کیم قلابی حرکت کردم وقتی رسیدم ماشینمو پارک کردم و ازش پیاده شدم که تهیونگ روبه روم ظاهر شد
#حوصله ام سر رفته بود تصمیم گرفتم برم تو حیاط عمارت یه قدمی بزنم هنوز فکرم درگیر ماجرا یک ماه پیش بود خب خیلی از اون ماجرا نگذشته فقط یک ماه گذشته تو همین فکر بودم که با ظاهر شدن جونگ کوک جلوی چشمام،چشمام چار تاشدن نگاهی بهش کردم و گفتم تو اینجا چیکار میکنی ؟!!
~برای اومدن به اینجا باید از تو اجازه بگیرم
#همراه من بیا
~زیر لب غریدم دوبار
#گفتم بیا
~من از تو دستور نمیگیرم
#میای یا..
~یا چی منم میکشی درست همونطور که پدرو مادرمو کشتی
#(با این حرفش عذاب وجدان بدی سراغم اومد ولی نباید بروز میدادم )امکانش هست دستشو گرفتم و دنبال خودم کشیدمش
- ۱.۶k
- ۰۹ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط