Forbidden love
Forbidden love
پارت ۵
تهیونگ وسایلاشو جمع کرد سمت خونه جونگ کوک راه افتاد
جونگ کوک که کلا یادش رفته بود واسه چی رفته بود عمارت خانواده کیم خوشحال و خندون سوار ماشینش شدو همراه تهیونگ به عمارت خانواده جئون رفتن کوک در اتاقشو باز کرد و به تهیونگ تعارف زد که اول بره تهیونگم بی عذر و بی بهونه وارد شد
#کوک
~هوم
#چرا قبول کردی
~میخوای قبول نکنم
#نه منظورم این نیست فقط برام سوال بود
~برای منم سواله تو تهیونگی که ۵ تا بچه میخواست یک پسرو ببوسه
#اینش به خودم مربوطه
~ حالا که اینطوریه خب قبول کردنمم به خودمم مربوطه
# باشه باشه جواب سوالت رو میدم به شرطی که بعدش تو هم جواب سوالمو بعدی
~سرمو به نشانه تایید تکون دادم
# خب راستش من خیلی وقته که تو رو دوست دارم و درست وقتی که میخواستم بهت اعتراف کنم پدرم بهم دستور کشتن پدر و مادرتو داد من مجبور شدم برای همیشه قیدتو بزنم ولی این همیشه خیلی طول نکشید و امروز بهت اعتراف میکنم جئون جونگ کوک آیا دوست پسر من میشی
~با حرفاش از تعجب دهنم باز موند بهش گفتم شوخیه دیگه نه اصلا شوخیه خوبی نبود
#نه جونگ کوک این یه واقعیته اره یا نه منتظر جوابت میمونم
~بهش گفتم معلومه که نه من فکر میکردم تو فقط یکم وسوسه شده بودی که منو بوسیدی
#با حرفاش برای بار دوم قلبم شکست و سعی کردم دوباره به روی خودم نیارم و گفتم نه اون از روی هوس نبود و بعد در گوشش زمزمه کردم قبول کردن یا نکردنت برام مهم نیست من بلاخره کار خودمو میکنم
~کور خوندی من اجازه نمیدم هر کاری که میخوای باهام بکنی
#به اجازه تو احتیاجی ندارم
پارت ۵
تهیونگ وسایلاشو جمع کرد سمت خونه جونگ کوک راه افتاد
جونگ کوک که کلا یادش رفته بود واسه چی رفته بود عمارت خانواده کیم خوشحال و خندون سوار ماشینش شدو همراه تهیونگ به عمارت خانواده جئون رفتن کوک در اتاقشو باز کرد و به تهیونگ تعارف زد که اول بره تهیونگم بی عذر و بی بهونه وارد شد
#کوک
~هوم
#چرا قبول کردی
~میخوای قبول نکنم
#نه منظورم این نیست فقط برام سوال بود
~برای منم سواله تو تهیونگی که ۵ تا بچه میخواست یک پسرو ببوسه
#اینش به خودم مربوطه
~ حالا که اینطوریه خب قبول کردنمم به خودمم مربوطه
# باشه باشه جواب سوالت رو میدم به شرطی که بعدش تو هم جواب سوالمو بعدی
~سرمو به نشانه تایید تکون دادم
# خب راستش من خیلی وقته که تو رو دوست دارم و درست وقتی که میخواستم بهت اعتراف کنم پدرم بهم دستور کشتن پدر و مادرتو داد من مجبور شدم برای همیشه قیدتو بزنم ولی این همیشه خیلی طول نکشید و امروز بهت اعتراف میکنم جئون جونگ کوک آیا دوست پسر من میشی
~با حرفاش از تعجب دهنم باز موند بهش گفتم شوخیه دیگه نه اصلا شوخیه خوبی نبود
#نه جونگ کوک این یه واقعیته اره یا نه منتظر جوابت میمونم
~بهش گفتم معلومه که نه من فکر میکردم تو فقط یکم وسوسه شده بودی که منو بوسیدی
#با حرفاش برای بار دوم قلبم شکست و سعی کردم دوباره به روی خودم نیارم و گفتم نه اون از روی هوس نبود و بعد در گوشش زمزمه کردم قبول کردن یا نکردنت برام مهم نیست من بلاخره کار خودمو میکنم
~کور خوندی من اجازه نمیدم هر کاری که میخوای باهام بکنی
#به اجازه تو احتیاجی ندارم
- ۱.۷k
- ۰۹ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط