p: 8
p: 8
عشق های هم کلاسی
جنی: خب اره
ا. ت: جنی تو فکر میکنی که کوک هم منو دوست داره؟
جنی: فکر نکنم چون بچه ی سردیه و از هیچ دختره یا پسره صمیمی یا خوشش نمیاد البته مطمعن نیستم ولی همین جوری اخلاق داره
ا. ت: اوه من الان چیکار کنم وای
جنی: اروم باش شاید عشقتو بگی عصبانی نمیشه و مسخرت نکنه ولی شایدم بکنه چون اخلاق کوک رو هیچ کس حتمی نمیتونه بگه
ا. ت: واقعا ععصبانی میشه و تو از کجا میدونی عشقمو بگم عصبانی میشه ها بگو ببینم
جنی: چون اخلاقش رو یکم هم باشه میشناسم و نصف دخترای مدرسه ی ما براش گفتن که دوسش دارن و براش کادو اوردن ولی اون بچه سرده همه ی کادو هاشو تیکه پاره کرده و روی اونا داد زده و مسخرشون کرده
ا. ت: اوه واقعا چه بچه سردیه آه الان باید چجوری بگم بگو
(با استرس و گریه گفت)
جنی: امممم اگه شانس داشته باشی عصبانی نمیشه و حتی هدیه ترو قبول کنه چون بعضی وقتا اروم و خشن نیست ولی بعضی مگه ها برعکس ولی اگر با تیانگ حرف بزنم و به اون هم بگم شاید تونست قبولش کنه جون به حرفش گوش میده یعنی تنها دوستیه که باهاش هست و به حرفش گوش میده
ا. ت: واقعا میتونه تیانگ این کارو بکنه
جنی: خب بله ولی اگر بزاری بهش بگم
ا. ت: ا اره بهش بگو باشع
جنی: اوکی میگم
ا. ت: امممم رفتی که کنارش بگو و اونم اون لحظه بره به کوک بگه
جنی: باشه ولی چی بگه یعنی اسمت رو بگه
ا. ت: اممممممم نه فقط بگه که یه دختره میخواد ببیننت خشن و عصبانی نباش نباش
باشه اینو بگه
جنی: باشه میگم بهش
من وقتی به خوبه رسیدم روی تختم دراز کشیدم به فکر افتادم که اگه کوک به حرف تیانگ گوش نکنه چجوری بهش بگم و گفتم چیکار میکنه یعنی جنی که همون تور گفت روم داد میزنه و عصبانی میشه و کادومو تیکه پاره میکنه و داشتم به اینا فکر میکردم که خوابیدم و در خوابم دیدم که 👇🏻
خواب: ات: جونگ کوک من ازت خوشم میاد من نمیخوام طولانیش کنم بیا باهم دوست پسر و دوست دختر بشیم لطفا و لطفا این کادومو قبول کن لطفا
کوک:ها ها ها هاهاهاهاهاها من و تو ما باهم دوست پسر و دوست دختر بشیم تو عقلت رو ارثز دست دادی فکر کنم تو دای چی میگی من کجام تو کجایی ای دختر بی عقل برو مثل خودت بی عقل و شور نداشته رو پیداکن
و کادورو برداشت و پاره کرد و شیریشی هارو دید و به سرم انداخت که اون لحظه بیدار شدم
ا. ت: وای این جه خوابی بود من دیدم اخه خدایا لطفا در واقه اینطوری نباشه وای چقدر ترسیدم وای وای کم مونده بود سکته کنم وای پاشم برم حموم
و به حموم رفت
بعد که از حموم در اومدم به جنی زنگ زدم
ا. ت: الو جنی با تیانگ حرف زدی گفتی به کوک گفت کوک چیگفت چیزی گفت عصبی شد بگودیگه
جنی: اره به تیانگ گفتم تیانگ به کوک گفت ک
ات وسط حرفش پرید
ا. ت: وای وای کوک چی گفت حتما عصبانی شده وای وای الان من چیکار کنم وای وای مادر مادر تیانگ که اسم نگفت ها
جنی: ات به وسط حرفم نپر
ا. ت: اوه ببخشید بگو
جنی: کوک گفت که باشه فردابیاد
و اسمت رو نگفت نگران نباش
ا. ت: چ چی واقعا قبول کرد یس وای وای قلبم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ادامشو میزارم
دوستون دارم🥺🍡👍🏻💙👇🏻🤝🏻🥰
عشق های هم کلاسی
جنی: خب اره
ا. ت: جنی تو فکر میکنی که کوک هم منو دوست داره؟
جنی: فکر نکنم چون بچه ی سردیه و از هیچ دختره یا پسره صمیمی یا خوشش نمیاد البته مطمعن نیستم ولی همین جوری اخلاق داره
ا. ت: اوه من الان چیکار کنم وای
جنی: اروم باش شاید عشقتو بگی عصبانی نمیشه و مسخرت نکنه ولی شایدم بکنه چون اخلاق کوک رو هیچ کس حتمی نمیتونه بگه
ا. ت: واقعا ععصبانی میشه و تو از کجا میدونی عشقمو بگم عصبانی میشه ها بگو ببینم
جنی: چون اخلاقش رو یکم هم باشه میشناسم و نصف دخترای مدرسه ی ما براش گفتن که دوسش دارن و براش کادو اوردن ولی اون بچه سرده همه ی کادو هاشو تیکه پاره کرده و روی اونا داد زده و مسخرشون کرده
ا. ت: اوه واقعا چه بچه سردیه آه الان باید چجوری بگم بگو
(با استرس و گریه گفت)
جنی: امممم اگه شانس داشته باشی عصبانی نمیشه و حتی هدیه ترو قبول کنه چون بعضی وقتا اروم و خشن نیست ولی بعضی مگه ها برعکس ولی اگر با تیانگ حرف بزنم و به اون هم بگم شاید تونست قبولش کنه جون به حرفش گوش میده یعنی تنها دوستیه که باهاش هست و به حرفش گوش میده
ا. ت: واقعا میتونه تیانگ این کارو بکنه
جنی: خب بله ولی اگر بزاری بهش بگم
ا. ت: ا اره بهش بگو باشع
جنی: اوکی میگم
ا. ت: امممم رفتی که کنارش بگو و اونم اون لحظه بره به کوک بگه
جنی: باشه ولی چی بگه یعنی اسمت رو بگه
ا. ت: اممممممم نه فقط بگه که یه دختره میخواد ببیننت خشن و عصبانی نباش نباش
باشه اینو بگه
جنی: باشه میگم بهش
من وقتی به خوبه رسیدم روی تختم دراز کشیدم به فکر افتادم که اگه کوک به حرف تیانگ گوش نکنه چجوری بهش بگم و گفتم چیکار میکنه یعنی جنی که همون تور گفت روم داد میزنه و عصبانی میشه و کادومو تیکه پاره میکنه و داشتم به اینا فکر میکردم که خوابیدم و در خوابم دیدم که 👇🏻
خواب: ات: جونگ کوک من ازت خوشم میاد من نمیخوام طولانیش کنم بیا باهم دوست پسر و دوست دختر بشیم لطفا و لطفا این کادومو قبول کن لطفا
کوک:ها ها ها هاهاهاهاهاها من و تو ما باهم دوست پسر و دوست دختر بشیم تو عقلت رو ارثز دست دادی فکر کنم تو دای چی میگی من کجام تو کجایی ای دختر بی عقل برو مثل خودت بی عقل و شور نداشته رو پیداکن
و کادورو برداشت و پاره کرد و شیریشی هارو دید و به سرم انداخت که اون لحظه بیدار شدم
ا. ت: وای این جه خوابی بود من دیدم اخه خدایا لطفا در واقه اینطوری نباشه وای چقدر ترسیدم وای وای کم مونده بود سکته کنم وای پاشم برم حموم
و به حموم رفت
بعد که از حموم در اومدم به جنی زنگ زدم
ا. ت: الو جنی با تیانگ حرف زدی گفتی به کوک گفت کوک چیگفت چیزی گفت عصبی شد بگودیگه
جنی: اره به تیانگ گفتم تیانگ به کوک گفت ک
ات وسط حرفش پرید
ا. ت: وای وای کوک چی گفت حتما عصبانی شده وای وای الان من چیکار کنم وای وای مادر مادر تیانگ که اسم نگفت ها
جنی: ات به وسط حرفم نپر
ا. ت: اوه ببخشید بگو
جنی: کوک گفت که باشه فردابیاد
و اسمت رو نگفت نگران نباش
ا. ت: چ چی واقعا قبول کرد یس وای وای قلبم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ادامشو میزارم
دوستون دارم🥺🍡👍🏻💙👇🏻🤝🏻🥰
۱۱.۱k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.