گروگانگیر من ( P2 )
این دفعه توی اتاق تاریک و بسته بیدار شدم... دیدم دستام بسته شدن به زنجیر... ولی اون دو ضربه ای که به سرم وارد شده بود خیلی بد جاش درد میکرد حس سستی داشتم حس میکردم دارم میمیرم...
تو این مدت داشتم که با خودم حرف میزدم کارلو اومد داخل...
-
-
کارلو : بیدار شدی؟
ا/ت : فک نمیکردم انقد اشغال باشی
کارلو : خفه شو باید ببرمت پیش رئیس
( اینجا تو فکرم گفتم که... مگه کارلو رئیس اصلی نیست؟؟ یعنی چی رئیس پس کیه؟)
ا/ت : رئیس؟
-
-
-
دیوید ویو :
امروز اصلا حالم خوب نبود نیاز به یکم هیجان داشتم.... که یه لحظه لوسی وارد اتاق شد با یه لباس سک... س.. ی لنتی داشت تح//ری/کم میکرد که بک. نمش.... لوسی اومد نزدیک خودشو بهم ما. لید نشست روی پا. هام... یه ل. ب پر حرارت گرفت ازم لوسی رو گرفتم پرت کردم رو تخت لباساشو در اوردم... بعدش لباسای خودمو... یکم که گذشت وسط س. ک. س بودیم کارلو وارد اتاق شد...
.
.
ا/ت ویو :
وارد اتاق رئیس شدیم... بوی الکل... و بوی رابطه تازه بد به مشامم میخورد حالم داشت از این فضا بهم میخورد... وارد که شدیم دیدم دوتاشون روی تخت لخت... که داشت دختره ج. ر میداد...
-
-
کارلو : رئیس همه چیو که گفته بودید طبق قوانین حل کردیم دیگه اون متییو دیونه فکرشم نمیکرد این اتفاقا بیفته...
دیوید : ( از روی دختره بلند شد و لباس پوشید و نشست روی مبل ) فکرشو میکردم بترسه و فرار کنه مشکلی نیست اون عوضی رو پیدا میکنم و تقاص کاراشو پس میده... ( چشمش به ا/ت افتاد ) این دختره کیه...
کارلو : خب راستش این دوس دختر من بود که قبلا بود گفته بودم نیاد مدرسه و مزاحم کارمون نشه ولی گوش نکرد و اومد گفتم بیارمش شاید لازم شد دختر خیلی جذابیه بنظرم...
دیوید : ( از پایین به بالا به ا/ت نگاه کرد و گفت ) شاید لازم بشه نمیدونم دختر خیلی کوچولویی میاد بنظرم جسه کمی داره نمیدونم اینجا میتونه زنده بمونه یا نه... بنظرم بکشیش بهتره...
ا/ت : چی؟؟.. چی میگید...
دیوید : خدایا بلده حرف بزنه بنظرم شاید من بتونم اینو حل کنم... شما ها برید این بمونه اینجا..
کارلو : باشه رئیس فعلا...
-
-
همگی رفتن ا/ت و دیوید دوتایی تنها موندن...
دیوید : خب کوچولو بنظرم دیگه اخر راهه اشهدتو بخون...
ا/ت : ( راستش رئیسشون یه ادم ترسناک با چهره ای که هیچ نداره ولی بدنی داره که غول پیکر تر از همه اس و بازو های بزرگ بنظرم کراشم میتونه باشه... ا/ت چی داری میگی تو این وضعیت الان باید خودتو نجات بدی...) لطفا... لطفا من هیچ کاری نکردم نکش منو...
دیوید : الهی پس چیکارت کنم... از جسه که خیلی کوچولویی یبار کی... ر/مو فرو کنم بهت که میمیری... بعد بفرستمت اون زیر زمین که دو سه روزه زنده نمیمونی... پس
پایان پارت ۲
تو این مدت داشتم که با خودم حرف میزدم کارلو اومد داخل...
-
-
کارلو : بیدار شدی؟
ا/ت : فک نمیکردم انقد اشغال باشی
کارلو : خفه شو باید ببرمت پیش رئیس
( اینجا تو فکرم گفتم که... مگه کارلو رئیس اصلی نیست؟؟ یعنی چی رئیس پس کیه؟)
ا/ت : رئیس؟
-
-
-
دیوید ویو :
امروز اصلا حالم خوب نبود نیاز به یکم هیجان داشتم.... که یه لحظه لوسی وارد اتاق شد با یه لباس سک... س.. ی لنتی داشت تح//ری/کم میکرد که بک. نمش.... لوسی اومد نزدیک خودشو بهم ما. لید نشست روی پا. هام... یه ل. ب پر حرارت گرفت ازم لوسی رو گرفتم پرت کردم رو تخت لباساشو در اوردم... بعدش لباسای خودمو... یکم که گذشت وسط س. ک. س بودیم کارلو وارد اتاق شد...
.
.
ا/ت ویو :
وارد اتاق رئیس شدیم... بوی الکل... و بوی رابطه تازه بد به مشامم میخورد حالم داشت از این فضا بهم میخورد... وارد که شدیم دیدم دوتاشون روی تخت لخت... که داشت دختره ج. ر میداد...
-
-
کارلو : رئیس همه چیو که گفته بودید طبق قوانین حل کردیم دیگه اون متییو دیونه فکرشم نمیکرد این اتفاقا بیفته...
دیوید : ( از روی دختره بلند شد و لباس پوشید و نشست روی مبل ) فکرشو میکردم بترسه و فرار کنه مشکلی نیست اون عوضی رو پیدا میکنم و تقاص کاراشو پس میده... ( چشمش به ا/ت افتاد ) این دختره کیه...
کارلو : خب راستش این دوس دختر من بود که قبلا بود گفته بودم نیاد مدرسه و مزاحم کارمون نشه ولی گوش نکرد و اومد گفتم بیارمش شاید لازم شد دختر خیلی جذابیه بنظرم...
دیوید : ( از پایین به بالا به ا/ت نگاه کرد و گفت ) شاید لازم بشه نمیدونم دختر خیلی کوچولویی میاد بنظرم جسه کمی داره نمیدونم اینجا میتونه زنده بمونه یا نه... بنظرم بکشیش بهتره...
ا/ت : چی؟؟.. چی میگید...
دیوید : خدایا بلده حرف بزنه بنظرم شاید من بتونم اینو حل کنم... شما ها برید این بمونه اینجا..
کارلو : باشه رئیس فعلا...
-
-
همگی رفتن ا/ت و دیوید دوتایی تنها موندن...
دیوید : خب کوچولو بنظرم دیگه اخر راهه اشهدتو بخون...
ا/ت : ( راستش رئیسشون یه ادم ترسناک با چهره ای که هیچ نداره ولی بدنی داره که غول پیکر تر از همه اس و بازو های بزرگ بنظرم کراشم میتونه باشه... ا/ت چی داری میگی تو این وضعیت الان باید خودتو نجات بدی...) لطفا... لطفا من هیچ کاری نکردم نکش منو...
دیوید : الهی پس چیکارت کنم... از جسه که خیلی کوچولویی یبار کی... ر/مو فرو کنم بهت که میمیری... بعد بفرستمت اون زیر زمین که دو سه روزه زنده نمیمونی... پس
پایان پارت ۲
۹.۷k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.