دوست پسر مافیایی

part 48

ب.ا:با بزرگترت درست رفتار کن

ات:بابا

ب.ا:ها چیه مشکلی داری نباید بین بچه هام فرقی بذارم

تهیونگ:همچنین منو بیشتر دوست داره

ات:نه منو

تهیونگ:من

ات:من من من من


تهیونگ:منو بیشتر

ب.ا:هیچ کدومتون

تهیونگ و ات:هاااا

ب.ا:چیه مشکلی وجود داره

تهیونگ و ات:نه هیچی

ات :اگه کاری نداری من باید برم

ب.ا:نه راستی تو و تهیونگ با ارزش ترین دارایم هستین

ات:بابا یه حرفایی میزنی که نمی دونم چجوری جوابتو بدم

ب.ا:خب بای مگه کتر نداشتی

ات:اره بای بابا و تهیونگ

تهیونگ:بای

تلفن قطع کرد

مامان بزرگ:حالشون خوب بود

ات:اره من رفتم تو اتاقم بعدش میام کافه

مامان‌بزرگ:باشه پس من دیگه برم

ات رفتش لباساشو عوض کرد لباسای جونگکوک انداخت تو لباس شوی و شست بیرونشون کرد و آویزون کرد

بعدش رفت کافه کار کرد

تا شب رفتش خونه شامشو خورد بعدش رفت خوابید تا صبح با الارم گوشی بیدار شد

رفت سمت سرویس بهداشتی روتین روزانه انجام داد بقیه چیزا بعدش رفت سمت کمد لباسش یه شلوار بگ جین زغال سنگی با هودی مشکی که پشتش انگلیسی نوشته بود و یه ماه داشت پوشید موهاشو شونه کرد و گوجه ایی شل بست

سمت میز آرایشش رفت ضد افتاب و پودر فیکس با یه تینت مایل به نارنجی و خط چشم باریکی و کوچیکی با ریمل زد ادکلن هم زد با رایحه وانیل و شکلات بعدش کولشو برداشت

ات داشت از اتاقش بیرون میرفت که لباسا یادش اومد سریع رفت لباسا تا کرد گذاشت تو یه پاکت لباس

اومد بیرون حوصله صبحونه خوردن نداشت

ات:اهههه ولش تو راه یه چیزی میخرم

سریع از خونه بیرون زد به سمت ایستگاه اتوبوس رفت چند وایساد که اتوبوس رسید سوار اتوبوس شد که با چهره کسی که دید تعجب کرد حتی فکرش هم نمیکرد اونو ببینه

جونگکوک از خواب بلند شد با الارم گوشی اول رفت یه دوش ۵ مینی گرفت بعدش با حوله اومد بیرون یه شلوار راسته مشکی به همراه یه یقه اسکی ‌و کت چرمی مشکی برداشت اونا پوشید بعدش به موهاش حالت داد کفاشاشو پوشید کولهش هم برداشت از عمارت زد بیرون

داشت به سمت ماشینش رفت یهو یه فکری به سرش زد
دیدگاه ها (۰)

دوست پسر مافیایی

دوست پسر مافیایی

دوست پسر مافیایی

🎀𝒥𝓊𝓃𝑔𝓀𝑜𝑜𝓀🎀

دوست پسر دمدمی مزاج

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط