بهاره
بهاره
*********
+ماماااااان؟!
من_اومدم...وایسا...
باران+ماماااان...
من_باران دودقیقه...
لباسامو پوشیدم...کیفمو دستم گرفتم...
سوارماشین مریم شدیمو باران توی بغلم بود...
من_دخترچی دوست داره بخره؟!
باران+دامن...شلبارم موخوام!!
من_پیتزاچی؟!
باران+نه....ایسنک موخواام...
من_لوس...
مریم+باران..دودیقه ساکت...
باران_میریم...خیلی بی ادبی....
من+باراااان...ازخاله عذرخواهی کن!!
باران_نموخواام...توعم میثل اینی...
مت+بارااان...
باران با لجبازی و نفرت عذرخواهی کرد...
من_دخترخوشکب من نباید بداخلاقی کنه...
باران+بیستنی میخری؟!
من_چشم...
مریم ماشینو یه گوشه پارک کرد
پیاده شدیم..دست بارانو گرفتمو رفتیم بازار...
ازیه بستنی فروشی یه بستنی قیفی برای باران خریدم...سروصورتشو کثیف کرده بود...
دستمالی ازتوی کیفم درآوردم...دهنشو پاک کردم...
یه روسری خیلی کوچولو براش خریدمو دوتا پیراهن....یه دامن گل گلی آبی هم خریدبراش...یه دست لباسم برای خودم خریدم...
باران_مامان...عروسکه رومیخوااااام...
من+نه...
باران_خاله...توبگو...
مریم+باران بخریم براش..تولدش بودااا.
باران_خواهش موکونم....خواهش...
خم شدم...
من+چون تولد بارن خانومه مامانه...چشم...
به طرف عروسکی که میگفت رفتم...باب اسفنجی...براش خریدمش...به محض اینکه ازمغازه بیرون رفتیم ازپلاستیکش درش اوردو کل بازارو بعلش گرفته بود..
باران_ماااماااان؟!
من+ها؟!
باران_حالا که تبلدم....بابایی مسافرت...بیراش پیرهن بخر...
قلبم گرفت...با من و من جوابش دادم..
من+برای بابا؟!
باران_اره...
من_مریم...؟!تومیخری؟!
باران+نه...مومانی توبیخر...
من_باشه...
به زور سمت بوتیک مردونه ای راه افتادم...دست باران توی دستم بود...عرق ازسرو صورتم میبارید...
من_سلام اقا...
فروشنده+بفرمایید...
من_جدید ترین مدل هاتون کدوماس؟!
فروشنده به پشت سرش اشاره کردو مثل هرفروشنده ی دیگه ای گفت که همه یاجناسشون جدیدو مدروزه و تازه ازترکیه آوردن...که البته مریم زیرلبی یه ارواح عمت نثارش کرد...
یه پیرهن آبی کاربی ساده خریدمو بعدازپرداخت هزینه همراه باران بیرون اومدم...پلاستیکا توی دستای مریم بود...
باران_مامان...من برم جوجو ببینم...
به دست فروشی که آنطرف خیابون جوجه ی رنگی میفروخت نگاهی انداختم...
من_مامان اینا بهداشتی نیست...
باران+خواهش...
من_دودقیقه وایسا..تا خریدارو با خاله مریم بزاریم توی ماشین..بعدبریم. جوجه ببینم...
دست بارانو رهاکردمو بهش گفتم که جایی نره...مریم صندوقوبازکردو خریدارو چیدیم توی صندوق...بستن درصندوق مساوی شد با صدای چرخای ماشین...گوشام انگار خراش برداشت..برگشتم ببینم که چی شده...
همه ی مردم جمع شده بودن دورماشین...
من_مریم...ببین چیشده...
مریم+یاخدا...بهار..باران؟!
من_باران...؟!
دلم ریخت..تمام حسای بد توی وجودم بود....باران...باران...داد میزدم....جمعیتو کنارزدم...باران جلوی سپردویست شیشی افتاده بود...
دادمیزدم...
من_برین کنار...باران...مامانی...باراان..توروخدا بیدارشو....بااااررراااان...بدن کوچولوشو بلندکردم...گذاشتمش روی دستام...به سمت ماشین دویدم...خون به مغزم نمیرسید..فقط میخواستم باران بهوش بیاد....
توی ماشین نشستم...مریم تکون نمیخورد...مردی کنارش اومد....کارتی بهش دادو التماس میکرد که ببخشیمش...
دادزدم...
من_چرا نمیای....مریم....باران حالش خوب نیست...
گریه میکردم..مریم باعجله ماشینو میروند...استرس تمام تنمو میلرزوند...
دستام یخ زده بود...با شالم سعی میکردم جلوی خونریزی سرشو بگیرم...
جلوی دربیمارستان متوقف شد...بهارو بادستام بردم توی سالن بیمارستان...بادادو بیدادای من پرستارا بارانو روی برانکارد گذاشتن...بردن بخش پرستاری...آب قندی دستم دادنو یهوگوشه کزخوردم...مردی روبروم ایستاد...
مرد_خانوم...دخترتون چیزیش نیس...فقط سرش زخم شده...ازترس هم بی هوش شده..همین...فقط باید امشبو اینجا بمونه...دکتراین بخشم الان میاد....
من+مرسی...ممنونم...یه دنیا ممنونم...
مرد_برید ازخدا تشکر کنید...خیلی مراقب دخترتون بوده...میدونم حالتون خوب نیس..ولی باید برید استیشن فرم پرکنید...
من+چشم...
به وسمت استیشن پرستاری رفتم...برم هایی که جلوبودو پرکردمو مبلغی رو ازمریم قرض گرفتم....
من+مزیم..برو یه مقدارلباس بیار...فردامرخص میشه...
مریم_باشه...توکه حالت خوبه ..
من+میرم پیش بهار..نگران منم نباش..بهترم...
به سمت تختی که باران روش خوابیده بود رفتم...8شب بود....دستاشو گرفتم..
به هوش اومده بود...توی هپروت سیرمیکرد.
من_آخه دخترخوب..مگه نگفتم ازجات تکون نخور ..
باران+ما...ما...ن
من_جان مامان...داشتی منو میکشتی...
باران+ما..مان...
من_جانم؟!
باران+سرم درده...
من_قربونت برم...اینم کاری بود کردی؟!
باران+ببخشید...
دستاشو بوسیدم....
من_اشکال نداره دخترم...
باران+گیریه نکن...
*********
+ماماااااان؟!
من_اومدم...وایسا...
باران+ماماااان...
من_باران دودقیقه...
لباسامو پوشیدم...کیفمو دستم گرفتم...
سوارماشین مریم شدیمو باران توی بغلم بود...
من_دخترچی دوست داره بخره؟!
باران+دامن...شلبارم موخوام!!
من_پیتزاچی؟!
باران+نه....ایسنک موخواام...
من_لوس...
مریم+باران..دودیقه ساکت...
باران_میریم...خیلی بی ادبی....
من+باراااان...ازخاله عذرخواهی کن!!
باران_نموخواام...توعم میثل اینی...
مت+بارااان...
باران با لجبازی و نفرت عذرخواهی کرد...
من_دخترخوشکب من نباید بداخلاقی کنه...
باران+بیستنی میخری؟!
من_چشم...
مریم ماشینو یه گوشه پارک کرد
پیاده شدیم..دست بارانو گرفتمو رفتیم بازار...
ازیه بستنی فروشی یه بستنی قیفی برای باران خریدم...سروصورتشو کثیف کرده بود...
دستمالی ازتوی کیفم درآوردم...دهنشو پاک کردم...
یه روسری خیلی کوچولو براش خریدمو دوتا پیراهن....یه دامن گل گلی آبی هم خریدبراش...یه دست لباسم برای خودم خریدم...
باران_مامان...عروسکه رومیخوااااام...
من+نه...
باران_خاله...توبگو...
مریم+باران بخریم براش..تولدش بودااا.
باران_خواهش موکونم....خواهش...
خم شدم...
من+چون تولد بارن خانومه مامانه...چشم...
به طرف عروسکی که میگفت رفتم...باب اسفنجی...براش خریدمش...به محض اینکه ازمغازه بیرون رفتیم ازپلاستیکش درش اوردو کل بازارو بعلش گرفته بود..
باران_ماااماااان؟!
من+ها؟!
باران_حالا که تبلدم....بابایی مسافرت...بیراش پیرهن بخر...
قلبم گرفت...با من و من جوابش دادم..
من+برای بابا؟!
باران_اره...
من_مریم...؟!تومیخری؟!
باران+نه...مومانی توبیخر...
من_باشه...
به زور سمت بوتیک مردونه ای راه افتادم...دست باران توی دستم بود...عرق ازسرو صورتم میبارید...
من_سلام اقا...
فروشنده+بفرمایید...
من_جدید ترین مدل هاتون کدوماس؟!
فروشنده به پشت سرش اشاره کردو مثل هرفروشنده ی دیگه ای گفت که همه یاجناسشون جدیدو مدروزه و تازه ازترکیه آوردن...که البته مریم زیرلبی یه ارواح عمت نثارش کرد...
یه پیرهن آبی کاربی ساده خریدمو بعدازپرداخت هزینه همراه باران بیرون اومدم...پلاستیکا توی دستای مریم بود...
باران_مامان...من برم جوجو ببینم...
به دست فروشی که آنطرف خیابون جوجه ی رنگی میفروخت نگاهی انداختم...
من_مامان اینا بهداشتی نیست...
باران+خواهش...
من_دودقیقه وایسا..تا خریدارو با خاله مریم بزاریم توی ماشین..بعدبریم. جوجه ببینم...
دست بارانو رهاکردمو بهش گفتم که جایی نره...مریم صندوقوبازکردو خریدارو چیدیم توی صندوق...بستن درصندوق مساوی شد با صدای چرخای ماشین...گوشام انگار خراش برداشت..برگشتم ببینم که چی شده...
همه ی مردم جمع شده بودن دورماشین...
من_مریم...ببین چیشده...
مریم+یاخدا...بهار..باران؟!
من_باران...؟!
دلم ریخت..تمام حسای بد توی وجودم بود....باران...باران...داد میزدم....جمعیتو کنارزدم...باران جلوی سپردویست شیشی افتاده بود...
دادمیزدم...
من_برین کنار...باران...مامانی...باراان..توروخدا بیدارشو....بااااررراااان...بدن کوچولوشو بلندکردم...گذاشتمش روی دستام...به سمت ماشین دویدم...خون به مغزم نمیرسید..فقط میخواستم باران بهوش بیاد....
توی ماشین نشستم...مریم تکون نمیخورد...مردی کنارش اومد....کارتی بهش دادو التماس میکرد که ببخشیمش...
دادزدم...
من_چرا نمیای....مریم....باران حالش خوب نیست...
گریه میکردم..مریم باعجله ماشینو میروند...استرس تمام تنمو میلرزوند...
دستام یخ زده بود...با شالم سعی میکردم جلوی خونریزی سرشو بگیرم...
جلوی دربیمارستان متوقف شد...بهارو بادستام بردم توی سالن بیمارستان...بادادو بیدادای من پرستارا بارانو روی برانکارد گذاشتن...بردن بخش پرستاری...آب قندی دستم دادنو یهوگوشه کزخوردم...مردی روبروم ایستاد...
مرد_خانوم...دخترتون چیزیش نیس...فقط سرش زخم شده...ازترس هم بی هوش شده..همین...فقط باید امشبو اینجا بمونه...دکتراین بخشم الان میاد....
من+مرسی...ممنونم...یه دنیا ممنونم...
مرد_برید ازخدا تشکر کنید...خیلی مراقب دخترتون بوده...میدونم حالتون خوب نیس..ولی باید برید استیشن فرم پرکنید...
من+چشم...
به وسمت استیشن پرستاری رفتم...برم هایی که جلوبودو پرکردمو مبلغی رو ازمریم قرض گرفتم....
من+مزیم..برو یه مقدارلباس بیار...فردامرخص میشه...
مریم_باشه...توکه حالت خوبه ..
من+میرم پیش بهار..نگران منم نباش..بهترم...
به سمت تختی که باران روش خوابیده بود رفتم...8شب بود....دستاشو گرفتم..
به هوش اومده بود...توی هپروت سیرمیکرد.
من_آخه دخترخوب..مگه نگفتم ازجات تکون نخور ..
باران+ما...ما...ن
من_جان مامان...داشتی منو میکشتی...
باران+ما..مان...
من_جانم؟!
باران+سرم درده...
من_قربونت برم...اینم کاری بود کردی؟!
باران+ببخشید...
دستاشو بوسیدم....
من_اشکال نداره دخترم...
باران+گیریه نکن...
۶.۸k
۰۸ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.