پارت بعدی
پارت بعدی
.
ا/ت : ولم کن ازت متنفرم میبخشمت ولی ازت متنفرم یادته بهت گفتم پشیمون میشی و من هیچوقت بر نمیگردم این دقیقا همون روزه هرکاری هم بخوای بکنی هیچوقت بخشیده نمیشی گمشو
کوک : خواهش میکنم فقط یه فرصت دیگه (گریه)
ا/ت : ازم فاصله بگیر دیگه تموم شد من نیازی به کمک یا جبران تو ندارم
بعد رفت
کوک : داشتم گریه میکردم نمیدونستم چیکار کنم دیگه در توانم نبود وقتی صحنه گریه هاش میاد جلو چشمم میخوام خودمو بکشم دیگه توان ندارم رفتم خودمو زخمی کردم کلی مشروب خوردم که دیگه چیزی یادم نمیاد...
.
۱ ماه بعد۰۰
ا/ت : تو این ۱ ماه بارها کوک بهم ابراز علاقه کرده بارها بهم گفته پشیمونه ولی من نمیبخشمش اون دخترونگیمو گرفت ولی تو این یکماه همه چیزم به حالت اول برگشته بود کامل خوبه شده بودم فقط مشکل اینجا بود که دیگه باردار نمیشدم
امروز میخوام برم کافه بعد اینهمه افسردگی حداقل یکم خوشحال باشم
.
کوک : ۱ ماه گذشته و هرکاری کردم بازم بخشیده نمیشدم البته حقم بود اصن حقم بود که نمیتونم الان ببینمش بغلش کنم بوسش کنم و بوش رو وارد ریه هام کنم کل کارای ۱ ماهم این شده بود که گریه کنم یا خودمو زخمی کنم
امروز میخواستم برم کافه یکم قهوه بخرم و بخورم حالم خیلی بده بعدش برم بار
وقتی وارد کافه شدم با چیزی که دیدم سیخ شدم
پرنسس نازم زندگیم اونجا بود با اون لباس زیبا به نظر کامل خوب شده بود وقتی دیدمش دوباره بغضم گرفت برای اینکه منو نبینه و یاد خاطرات بدش بیوفته از دور اروم نگاش میکردم که یهو دیدم یه پسر اومد نزدیکش
پسره : سلام خانم
ا/ت : سلام بفرمایین
پسره : ببخشید من تنها اومدم مث اینکه شماهم تنهایی میتونم بشینم؟ قصد مزاحمت ندارم
ا/ت : البته بفرمایید
کوک : با موافقت ا/ت چشمام چهارتا شد واقعا انتظار نداشتم اعصبی شدم میخواستم ببینم چی میگن
پسره : خانوم ببخشید میپرسم شما چرا اینجا تنهایید(خیلی رسمی و با احترام)
ا/ت : هیچی امروز فقط اومدم یکم قهوه بخورم
پسره : اها خب من میتونم باهاتون آشنا بشم چون خیلی خانم خوبی هستین راستش من دنبال مدلم میتونی تو شرکتم کار کنی بهتون میخوره آدم سالمی باشین(با احترام)
ا/ت : واقعا میگین مرسی من خیلی علاقه دارم به این کار فقط بخاطر اتفاقاتی بدنم آسیب دیده بود
.
امیدوارم خوشتون بیاد❤
.
#تکپارتی
#سناریو
.
ا/ت : ولم کن ازت متنفرم میبخشمت ولی ازت متنفرم یادته بهت گفتم پشیمون میشی و من هیچوقت بر نمیگردم این دقیقا همون روزه هرکاری هم بخوای بکنی هیچوقت بخشیده نمیشی گمشو
کوک : خواهش میکنم فقط یه فرصت دیگه (گریه)
ا/ت : ازم فاصله بگیر دیگه تموم شد من نیازی به کمک یا جبران تو ندارم
بعد رفت
کوک : داشتم گریه میکردم نمیدونستم چیکار کنم دیگه در توانم نبود وقتی صحنه گریه هاش میاد جلو چشمم میخوام خودمو بکشم دیگه توان ندارم رفتم خودمو زخمی کردم کلی مشروب خوردم که دیگه چیزی یادم نمیاد...
.
۱ ماه بعد۰۰
ا/ت : تو این ۱ ماه بارها کوک بهم ابراز علاقه کرده بارها بهم گفته پشیمونه ولی من نمیبخشمش اون دخترونگیمو گرفت ولی تو این یکماه همه چیزم به حالت اول برگشته بود کامل خوبه شده بودم فقط مشکل اینجا بود که دیگه باردار نمیشدم
امروز میخوام برم کافه بعد اینهمه افسردگی حداقل یکم خوشحال باشم
.
کوک : ۱ ماه گذشته و هرکاری کردم بازم بخشیده نمیشدم البته حقم بود اصن حقم بود که نمیتونم الان ببینمش بغلش کنم بوسش کنم و بوش رو وارد ریه هام کنم کل کارای ۱ ماهم این شده بود که گریه کنم یا خودمو زخمی کنم
امروز میخواستم برم کافه یکم قهوه بخرم و بخورم حالم خیلی بده بعدش برم بار
وقتی وارد کافه شدم با چیزی که دیدم سیخ شدم
پرنسس نازم زندگیم اونجا بود با اون لباس زیبا به نظر کامل خوب شده بود وقتی دیدمش دوباره بغضم گرفت برای اینکه منو نبینه و یاد خاطرات بدش بیوفته از دور اروم نگاش میکردم که یهو دیدم یه پسر اومد نزدیکش
پسره : سلام خانم
ا/ت : سلام بفرمایین
پسره : ببخشید من تنها اومدم مث اینکه شماهم تنهایی میتونم بشینم؟ قصد مزاحمت ندارم
ا/ت : البته بفرمایید
کوک : با موافقت ا/ت چشمام چهارتا شد واقعا انتظار نداشتم اعصبی شدم میخواستم ببینم چی میگن
پسره : خانوم ببخشید میپرسم شما چرا اینجا تنهایید(خیلی رسمی و با احترام)
ا/ت : هیچی امروز فقط اومدم یکم قهوه بخورم
پسره : اها خب من میتونم باهاتون آشنا بشم چون خیلی خانم خوبی هستین راستش من دنبال مدلم میتونی تو شرکتم کار کنی بهتون میخوره آدم سالمی باشین(با احترام)
ا/ت : واقعا میگین مرسی من خیلی علاقه دارم به این کار فقط بخاطر اتفاقاتی بدنم آسیب دیده بود
.
امیدوارم خوشتون بیاد❤
.
#تکپارتی
#سناریو
۱۲.۸k
۰۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.