عشقممنوعه
#عشق_ممنوعه
part.6
ا.ت و سامی رسیدن خونه
ا.ت ویو
کیفم رو انداختم رو مبل و بدو بدو رفتم بغل ماجی و...
ا.ت:آخیش ماجی دل برات تنگ شده بوددددد
(ماجی ا.ت رو مینویسم م.ت)
م.ت:دختر خوشگلم چند ساعت پیش منو دیدی که؟
ا.ت:ولی ماجی من هر ثانیه ببینمت هم کم دیدم
سامی: اَه اَه ماجب ا.ت خیلی لوس نشده؟جم کن خودت رو کله قرمزی خیر سرت دبیرستان میری
ا.ت: اَههیه به تو چه فضول ماجی نمیخوای یک چیز بهش بگی؟
م.ت: اوففففف سرم رفت چقدر شما دوتا غر میزنین
ا.ت:ملجی جونمممم ببخشید بخشیدی منو؟
م.ت: آره دخترم خوبم مدرسه چطور بود؟
ا.ت:رومخ تازه معلم.....
(خلاصه که ا.ت اومد نشت و کل اتفاق ها رو تعریف کرد و ماجی هم گوش کرد)
سامی:ا.تتتتتتتتت
ا.ت:خلاصه داشتم میگفتم.....اوففففف چه مرگتهههههه
سامی:رنگ موی تو اتاقم رو بیار
ا.ت:اوفففف کدوم رنگ؟
سامی:آبی تیرهههههه
ا.ت:باشههههه
ذهن ا.ت حالا که اون دفعه این کار رو کرد منم همین کار رو باهاش میکنم خخخخخ
ا.ت به جای رنگ آبی تیره رنگ صورتی برد و داد به سامی
سامی وقتی که حموم کردنش تموم شد و رفت موهاس رو تو آینه دید یک جیغ خیلی بلند کشید
سامی:ا.تتتتتتتتتتتتتتتتت
سامی اومد بیرون که...
سامی:ماج......
بعله دید که دوست های ا.ت یعنی تیارا و رونا یادم نی اونجا بودن آبروش رفت بدو بدو رفت تو اتاقش
ا.ت و رونا و تیارا ماجی ا.ت از خنده مردن
خب خب بسه باید برم درس بخونم
خدا وکیلی زیاد نوشتم
و شرط ها
۱۰ لایک
۱۰ کامنت
۱۰ فالوور
بای بای
شرط ها هم اگه رسید
من تا ۱۳ خرداد نیستم
و اینکه تا ۲ پارت دیگه داستان اصلی شروع میشه امم خب برو پایین
خب خب خیلی دوستون دارم کیوتی هام بای بای🫂💗
part.6
ا.ت و سامی رسیدن خونه
ا.ت ویو
کیفم رو انداختم رو مبل و بدو بدو رفتم بغل ماجی و...
ا.ت:آخیش ماجی دل برات تنگ شده بوددددد
(ماجی ا.ت رو مینویسم م.ت)
م.ت:دختر خوشگلم چند ساعت پیش منو دیدی که؟
ا.ت:ولی ماجی من هر ثانیه ببینمت هم کم دیدم
سامی: اَه اَه ماجب ا.ت خیلی لوس نشده؟جم کن خودت رو کله قرمزی خیر سرت دبیرستان میری
ا.ت: اَههیه به تو چه فضول ماجی نمیخوای یک چیز بهش بگی؟
م.ت: اوففففف سرم رفت چقدر شما دوتا غر میزنین
ا.ت:ملجی جونمممم ببخشید بخشیدی منو؟
م.ت: آره دخترم خوبم مدرسه چطور بود؟
ا.ت:رومخ تازه معلم.....
(خلاصه که ا.ت اومد نشت و کل اتفاق ها رو تعریف کرد و ماجی هم گوش کرد)
سامی:ا.تتتتتتتتت
ا.ت:خلاصه داشتم میگفتم.....اوففففف چه مرگتهههههه
سامی:رنگ موی تو اتاقم رو بیار
ا.ت:اوفففف کدوم رنگ؟
سامی:آبی تیرهههههه
ا.ت:باشههههه
ذهن ا.ت حالا که اون دفعه این کار رو کرد منم همین کار رو باهاش میکنم خخخخخ
ا.ت به جای رنگ آبی تیره رنگ صورتی برد و داد به سامی
سامی وقتی که حموم کردنش تموم شد و رفت موهاس رو تو آینه دید یک جیغ خیلی بلند کشید
سامی:ا.تتتتتتتتتتتتتتتتت
سامی اومد بیرون که...
سامی:ماج......
بعله دید که دوست های ا.ت یعنی تیارا و رونا یادم نی اونجا بودن آبروش رفت بدو بدو رفت تو اتاقش
ا.ت و رونا و تیارا ماجی ا.ت از خنده مردن
خب خب بسه باید برم درس بخونم
خدا وکیلی زیاد نوشتم
و شرط ها
۱۰ لایک
۱۰ کامنت
۱۰ فالوور
بای بای
شرط ها هم اگه رسید
من تا ۱۳ خرداد نیستم
و اینکه تا ۲ پارت دیگه داستان اصلی شروع میشه امم خب برو پایین
خب خب خیلی دوستون دارم کیوتی هام بای بای🫂💗
- ۴.۸k
- ۰۲ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط