سرنوشت سوخته ۴۶

چشم های جیا اونو همراهی نکرد و یهو ات و چاقو رو رها کرد و نقش بر زمین شد
فشار عصبی وحشناکی به جیا وارد شده بود و چون بدنی ضعیف داره دوام نیارد و بیهونش شد
ات پشت سرش رو نگاه کرد و با جسم بی جون جیا مواجه شد
تیهونگ به سرعت به سمت جیا رفت و همون لحظه پرستار جیا که همان زن درب ورودی بود به سمت بالا با حالت پریشون وارد شد
ات هم همچنان شکه به جیا نگاه میکرد

پرستار: لطفا سریع بزاریدش رو تخت(پریشا و هول)
تهیونگ ااونو براید استایل بغلش کرد و اون رو تختش گذاشت و به چهرش نگاه میکرد اما نگاه ای تیهونگ قرف داشت نگاهایی که حسی که هیچ وقت به هیچ دختری نداشت
یعنی تیهونگ............؟
یکم گذشت و...
ات : حالش بهتره
پرستار:بله بهتره ولی چون غذا درست حسابی نمیخوره و قرص هاش رو هم نمیخوره به این حال افتاده
ات رو به تیهونگ گفت : من واقعا متاسفم نباید میامدم


ات: من متاسفم من نباید میومدم .......به خاطر کنجکاوی های خودم ببین چه اتفاقی براش افتاده

روبه تیهونگ کرد و خواست ادامه حرفشو بگه و کار اشتباهشو توجیه کنه اما وقتی نگاه محو امیز تیهونگ را دید زبانش قفل شد
تیهونگ محو دختر بیهوش شده بود ...... ات اولین با بود که تیهونگ را با این حال دید
و میدونست که تیهونگ زیاد اهل دختر بازی نیست و فقط دنبال کار و بیزینس اش هست ولی تیهونگ فرق کرده بود

ات: تیهونگ بریم.؟الان جونگکوک شک میکنه
تیهونگ:.............
ات: تهیونگ؟.... تههههههههه؟
تیهونگ: ها؟ . چیه میگی؟
ات: کجایی؟... میگم بریم؟
ته: تو برو تو ماشین بشین منم چند دقیقه دیگه میام
ات: خیل خب باشه
ات میدونست که تیهونگ از کنار دخترک دل نمیکند و مطمئنا دیر میاد ولی دلش نمیامد این حس را از تهیونگ بگیرد

ته: کی بهوش میاد
پرستاد: احتمالا چند دقیقه دیگه


چند دقیقه بعد............

دخترک از خواب بلند شد و با چهره مردی تعجب کرد و خودشو به عقب کشوند ته هم از سریع به دنبال توجیه کردن خودش بود

تهیونگ: اروم باش ... اروم باش .. من نمیخوام بهت اسیب بزنم
جیا همچنان ترس در بدنش بود
ولی نگاه تیهونگ به سیاهی چشم دخترک یخ بینشنان را ذوب کرد
دخترک ارم به حال اول خود در امد و ترس بدنش از تیهونگ ریخت شد

تیهونگ: الان حالت خوبه؟