سرنوشت سوخته ۴۷

ته: کی بهوش میاد
پرستاد: احتمالا چند دقیقه دیگه

چند دقیقه بعد............

دخترک از خواب بلند شد و با چهره مردی تعجب کرد و خودشو به عقب کشوند ته هم از سریع به دنبال توجیه کردن خودش بود

تهیونگ: اروم باش ... اروم باش .. من نمیخوام بهت اسیب بزنم
جیا همچنان ترس در بدنش بود
ولی نگاه تیهونگ به سیاهی چشم دخترک یخ بینشنان را ذوب کرد
دخترک ارم به حال اول خود در امد و ترس بدنش از تیهونگ ریخت شد

تیهونگ: الان حالت خوبه؟
جیا:.........
تیهونگ: چرا جواب نمیدی؟
جیا:..........
تیهونگ: از من میترسی؟
جیا: با سر به نشانه {نه}
تیهونگ:خب چرا حرف نمیزنی؟
جیا:.............
تیهونگ: میدونستم اگر بگم دوست جونگکوک هستم از میترسه و بهم اعتماد نمیکنه و اونو به اون گذشته تلخش میبرم بنابراین از در دیگه وارد عمل شدم
تیهونگ: ببین اسمم من تیهونگ هست.... میخوام بهت کمک کنم
میدونم شاید بهم اعتماد نکنی ولی من از طرف پرستار اینجا اومدیم تا بهت کمک کنیم
جیا: به گوشه از اتاق زل زده بود و هیجی نمیگفت
تیهونگ: متوجه حرف هام شدی؟.......... خیل خب باشه با من حرف نزن.........ولی به بهخ اعتماد کن.............چند روز دیگه من اینجا میایم .............باشه؟؟
جیا:...............

تیهونگ با کلافگی بلند شد و از اتاق رفت
دیدگاه ها (۹)

سرنوشت سوخته 4۸

سرنوشت سوخته۳۹

سرنوشت سوخته ۴۶

سرنوشت سوخته۴۵

"شراب سرخ" Part: ¹³جنا: چان اون کیم !!!پدرم ؟! ...درست شنیدم...

پسر کوچولوی من پارت : ۷ که دیدم همه وسط خیابون یجامع شدن...ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط