خب گایز اینم از پارت آخر فیک بعدی قراره از ته باشه❤️🦋
خب گایز اینم از پارت آخر فیک بعدی قراره از ته باشه❤️🦋
FoRGoTTEN 🍷⛓️
PT 12( آخر)
ویو جونگ کوک:
سوار ماشین شدیم
داشتم با عجله ماشینو میروندم اصلا به سرعت ماشین توجهی نداشتم
یکدفعه به یکی با ماشین زدم
تهیونگ: کوک چیکار کردی!!
زود از ماشین پیاده شدم اون ا....ت بود
رفتم بغلش کردم
کوک: ات ات بلند شد ...
...
توی ماشین گزاشتم و به بیمارستان رفتیم
همگی منتظر دکتر بودیم
دکتر بیرون اومد
شوگا: چی شده
دکتر: به طور معجزه آسایی خوبه هرکس با ماشین اینجور تصادف میکرد میمرد ولی انگار این خانم یه موجود دیگس
فقط لبخند زدیم
جونگ کوک: میتونیم بیمار و ببینیم؟
دکتر: بله فقط یکی یکی چون شما آوردین شما اول برید
کوک: ممنون
رفتم داخل اتاق
ات روی تخت بود
کنارش نشستم و موهاشو نوازش کردم
چشماشو آروم باز کرد
ات: ک....ک..کو...ک
کوک: جانم
ات: چی شده
کوک: ببخشید همش تقصیر من بود با ماشین بهت زدم ( آروم)
ات: (لبخند) عیبی نداره من بودم که توی خیابون میدوییدم
کوک: چرا فرار کردی
ات: میترسیدم به هم آسیب بزنید
کوک: ما نمیمردیم اگه تو خودت یکی از ما رو انتخاب می کردی
ات: چی یعنی کسی از بین شما دوست داشته باشم
کوک: اوهوم
ات: پس میشه به کسی که عاشقشم اعتراف کنم
وقتی این حرف ات رو شنیدم غم بزرگی منو گرفت ولی به روی خودم نیاوردم و لبخند زدم
کوک: اره چرا که نه اون وقت ما یک کدوممون نمیمیریم
ات: پس....................دوست دارم
کوک: چی....
ات: کسی که دوسش دارم تویی
کوک: واقعا( لبخند)
ات: اوهوم(لبخند)
ویو راوی:
همه ی پسرا همه ی حرف های ات و کوک رو شنیدن و تلاش کردن که هیچ مزاحمتی برای آنها ایجاد نکنن
ات و جونگ کوک هم با هم زندگی کردن
FoRGoTTEN 🍷⛓️
PT 12( آخر)
ویو جونگ کوک:
سوار ماشین شدیم
داشتم با عجله ماشینو میروندم اصلا به سرعت ماشین توجهی نداشتم
یکدفعه به یکی با ماشین زدم
تهیونگ: کوک چیکار کردی!!
زود از ماشین پیاده شدم اون ا....ت بود
رفتم بغلش کردم
کوک: ات ات بلند شد ...
...
توی ماشین گزاشتم و به بیمارستان رفتیم
همگی منتظر دکتر بودیم
دکتر بیرون اومد
شوگا: چی شده
دکتر: به طور معجزه آسایی خوبه هرکس با ماشین اینجور تصادف میکرد میمرد ولی انگار این خانم یه موجود دیگس
فقط لبخند زدیم
جونگ کوک: میتونیم بیمار و ببینیم؟
دکتر: بله فقط یکی یکی چون شما آوردین شما اول برید
کوک: ممنون
رفتم داخل اتاق
ات روی تخت بود
کنارش نشستم و موهاشو نوازش کردم
چشماشو آروم باز کرد
ات: ک....ک..کو...ک
کوک: جانم
ات: چی شده
کوک: ببخشید همش تقصیر من بود با ماشین بهت زدم ( آروم)
ات: (لبخند) عیبی نداره من بودم که توی خیابون میدوییدم
کوک: چرا فرار کردی
ات: میترسیدم به هم آسیب بزنید
کوک: ما نمیمردیم اگه تو خودت یکی از ما رو انتخاب می کردی
ات: چی یعنی کسی از بین شما دوست داشته باشم
کوک: اوهوم
ات: پس میشه به کسی که عاشقشم اعتراف کنم
وقتی این حرف ات رو شنیدم غم بزرگی منو گرفت ولی به روی خودم نیاوردم و لبخند زدم
کوک: اره چرا که نه اون وقت ما یک کدوممون نمیمیریم
ات: پس....................دوست دارم
کوک: چی....
ات: کسی که دوسش دارم تویی
کوک: واقعا( لبخند)
ات: اوهوم(لبخند)
ویو راوی:
همه ی پسرا همه ی حرف های ات و کوک رو شنیدن و تلاش کردن که هیچ مزاحمتی برای آنها ایجاد نکنن
ات و جونگ کوک هم با هم زندگی کردن
۱۴.۸k
۱۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.