FoRGoTTEN 🍷⛓️
FoRGoTTEN 🍷⛓️
PT 10
ات: چرا اینکارو میکنی هق؟!
چا اون وو: بهت گفتم که هر خوناشامی دنبالته تا حالا دست هیچ خوناشامی نیوفتادی چون اون هفت تا پسر ازت محافظت میکردن
ات: یعنی همه ی اون چیزایی که گفتی دروغ بود!!
چا اون وو: نه همه ی اونها درست بود نگران نباش جات امنه برو تو اتاقی که آماده کردم استراحت کن
ات: ولی تو منو دزدیدی!!
چا اون وو: گفتم که من می خوام ازت محافظت کنم در برابر همه چی خوب؟
هیچی نگفتم و رفتم همون اتاقی که بهم گفت
ویو جونگ کوک:
هرچی گشتیم ات نبود باورم نمیشد که فرار کرده
از یقه شوگا گرفتم
جونگ کوک: شوگا تو بردیش دانشگاه چی شددددد( داد)
شوگا: خودم هم نمیدونم منم نگرانم
دیگه داشتم دیوونه میشدم
همه ی پسرا داشتن دنبال ات میگشتن
باید یه کاری میکردم
یادم افتاد
دیروز چا اون وو اینجا بود
ویو ات:
توی اتاق دراز کشیده بودم و به بدبختیم فکر میکردم که صدای خیلی بدی بلند شد........
PT 10
ات: چرا اینکارو میکنی هق؟!
چا اون وو: بهت گفتم که هر خوناشامی دنبالته تا حالا دست هیچ خوناشامی نیوفتادی چون اون هفت تا پسر ازت محافظت میکردن
ات: یعنی همه ی اون چیزایی که گفتی دروغ بود!!
چا اون وو: نه همه ی اونها درست بود نگران نباش جات امنه برو تو اتاقی که آماده کردم استراحت کن
ات: ولی تو منو دزدیدی!!
چا اون وو: گفتم که من می خوام ازت محافظت کنم در برابر همه چی خوب؟
هیچی نگفتم و رفتم همون اتاقی که بهم گفت
ویو جونگ کوک:
هرچی گشتیم ات نبود باورم نمیشد که فرار کرده
از یقه شوگا گرفتم
جونگ کوک: شوگا تو بردیش دانشگاه چی شددددد( داد)
شوگا: خودم هم نمیدونم منم نگرانم
دیگه داشتم دیوونه میشدم
همه ی پسرا داشتن دنبال ات میگشتن
باید یه کاری میکردم
یادم افتاد
دیروز چا اون وو اینجا بود
ویو ات:
توی اتاق دراز کشیده بودم و به بدبختیم فکر میکردم که صدای خیلی بدی بلند شد........
۱۰.۶k
۰۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.