ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم رده ام

ای عاشقــان ای عاشقـــان پیمانه را گــــم كرده ام

دركنج ویـــران مــــانده ام ، خمخــــانه را گـــم كرده ام

هم در پی بالائیــــان ، هم من اسیــر خاكیان
هم در پی همخــــانه ام ،هم خــانه را گم كرده ام

آهــم چو برافلاك شد اشكــم روان بر خاك شد
آخـر از اینجا نیستم ، كاشــانه را گم كرده ام

درقالب این خاكیان عمری است سرگردان شدم
چون جان اسیرحبس شد ، جانانه را گم كرده ام

از حبس دنیا خسته ام چون مرغكی پر بسته ام
جانم از این تن سیر شد ، سامانه را گم كرده ام

در خواب دیدم بیـــدلی صد عاقل اندر پی روان
می خواند با خود این غزل ، دیوانه را گم كرده ام

گـــر طالب راهی بیــــا ، ور در پـی آهی برو
این گفت و با خودمی سرود، پروانه راگم كرده ام
دیدگاه ها (۲)

تمام کوچه را رفتم، شبی بازو به بازویتدلم می‌خواست خان باشی و...

نامِ من عشق است وغوغا کرده ام پیش از این صد فتنه برپا کرده ا...

نشسته زنگ جدایی به صفحه‌ی دل منشکسته شاخه‌ی امید و خانه خامو...

من اگر عاشق شوم بی پرده شیدا میشومدر میان مردمان شهر رسوا می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط