نشسته زنگ جدایی به صفحهی دل من

نشسته زنگ جدایی به صفحه‌ی دل من
شکسته شاخه‌ی امید و خانه خاموش است،
تنیده تار سیه، عنکبوت نومیدی
فشرده پنجه و با روح من هم‌آغوش است،

میان خانه‌ی ویرانه‌ی جوانی من،
به هر طرف نگرم جای پای حرمان است
زبان گشوده شکاف شکنجه‌های فراق:
در آرزوی کسی سوختن نه آسان است!

#فریدون_مشیری
دیدگاه ها (۲)

ای عاشقــان ای عاشقـــان پیمانه را گــــم كرده ام دركنج ویــ...

تمام کوچه را رفتم، شبی بازو به بازویتدلم می‌خواست خان باشی و...

من اگر عاشق شوم بی پرده شیدا میشومدر میان مردمان شهر رسوا می...

این شب مهتابی‌ام را با تو قسمت می‌کنمتا سحر بی‌خوابی‌ام را ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط