*اشتراک گذاشته شده از وبلاگ لبخند خدا370*
*اشتراک گذاشته شده از وبلاگ لبخند خدا370*
سلااااااام؛
می گم حواستون به بوی عید هست؟ بوی عید داره می یادا! باور کنین عید، به خریداش نیست که اگه
شرایطمون مناسب نبود تا خریدای آنچنانی کنیم، حال و هوای عید بهمون دست نده! البته که به نظر من
اگه شرایطمون مناسب هم باشه، به دلایل مختلف!!! خریدای آنچنانی، کار درستی نیست! آدم باید برای
کوچکترین خریداش، بازم تکرار می کنم: کوچکترین خریداش، توجیه عاقلانه داشته باشه! این بهترین ملاکه. تو
خرید به هیچ وجه نباید احساساتی عمل کرد. باید به خودمون بگیم: "آیا این چیزی که دارم می خرم واقعا لازمه
یا نه؟ احساساتی شدم یا واقعا نیازمه؟ چه فایده مفیدی قراره برام داشته باشه؟ آیا کارهای مهمتری هم
هست که می شه با این پول انجام داد؟ اصلا در ازای این خرید، چه هزینه هایی دارم می دم؟ پدرم رو دارم
به زحمت می اندازم؛ اضافه کاری دارم می کنم و از بچه هام می زنم؛ برای به دست آوردن پول بیشتر برای
خریدام بی خیال لقمه حلال می شم؛ یه کم پول برای کمک به اونایی که واقعا محتاجن دیگه باقی نمی ذارم
و..."
البته که بعضی از ماها عادت کردیم به خریدهای هیجانی! و اگه اینجوری خرید نکنیم، حالمون هم خوب نیست؛
ولی باید روی این عادتمون فکر و کار کنیم!
آره! بوی عید، به خریداش نیست. استادمون سر کلاس می گفت: دوره هایی هست با عنوان "ذهن آگاهی" که
یه فایده اش اینه که به ما کمک می کنه تا از نعمت های خدا بیشتر لذت ببریم. می گفت: معمولا تو این دوره ها
کار رو با یه خوراکی طبیعی بسیار ساده و کوچیک مثل کشمش شروع می کنن. کاری می کنن که از دیدن و
خوردن اون کشمش چنان لذتی ببری که هیچ وقت تو زندگیت نبردی! از دیدن رنگش و شیارهای روی اون؛ و از
چشیدن طعم و مزه اش نهایت لذت رو ببری. بفهمی داری چی می بینی و چی می خوری! می دونین تو این
دوره ها چه اتفاقی می افته؟ به ما کمک می کنن تا ذهن آشفته خودمون رو سر و سامون بدیم و حواسمون به
کارهایی که می کنیم باشه. ما داریم تلویزیون تماشا می کنیم و سیب می خوریم. حواسمون به تلویزیونه؛
بنابراین چیزی از خوردن سیب نمی فهمیم. غذا می خوریم؛ ولی سر سفره تمام حواسمون به حرف زدنه!!! عید
هم با تمام زیبائی هاش می یاد و می ره ولی ما...
واقعا ما چقدر حواسمون به همین بوی بهاره؟ دقت کردین هوا، بوی خاصی داره؟ به شکوفه ها دقت کردین؟
حتی اگه دقت کنین پرنده ها هم حال و هوای دیگه ای دارن. انگار خوشحالترن. این هفته موضوع کنفرانس یکی
از دانشجوها، تربیت از دیدگاه افلاطون بود. جمله جالبی از افلاطون گفت:
"اگر بهترین طبیعت با بهترین تربیت همراه شود، انسان به مقامی می رسد که هیچ آفریده ای با آن نمی تواندهمسانی کند"
طبیعت رو نباید دست کم گرفت. اروپایی ها نمی ذارن طبیعتشون ذره ای آسیب ببینه! ذره ای! چون قدر این
گوهر رو فهمیدن. یه اصلی دارن: "اگه به طبیعت می ری، وقتی از اونجا برمی گردی باید جوری رفتار کرده باشی
که انگار هیچکسی اونجا نبوده. نه شاخه ای شکسته و نه گلی کنده شده باشه، نه آبی آلوده و نه زباله ای
ریخته شده باشه!" می دونین؟ ماها از چیزهایی که اصله خیلی دور شدیم! راستی یه چیز جالب. استادمون
وقتی این جمله افلاطون رو شنید به دانشجوها گفت: می تونین یه نمونه مثال بزنین از کسی که تو بهترین
طبیعت بزرگ شده و بهترین تربیت رو داشته؟ یکی از دانشجوها گفت: به نظر من "پسر شجاع!" کلاس رفت رو
هوا! کللی خندیدیم! می گم حالا که بحثمون به اینجا رسید، تاحالا فکر کردین پدر پسر شجاع، قبل از اینکه پسرش به دنیا بیاد، اسمش چی بوده؟ واقعا جای سوال نداره؟
همتون و همه ی عزیزانتون رو به خداوند می سپارم.
#هم_اندیشان
#لبخند_خدا
#370
#هم_اندیش
#امید
سلااااااام؛
می گم حواستون به بوی عید هست؟ بوی عید داره می یادا! باور کنین عید، به خریداش نیست که اگه
شرایطمون مناسب نبود تا خریدای آنچنانی کنیم، حال و هوای عید بهمون دست نده! البته که به نظر من
اگه شرایطمون مناسب هم باشه، به دلایل مختلف!!! خریدای آنچنانی، کار درستی نیست! آدم باید برای
کوچکترین خریداش، بازم تکرار می کنم: کوچکترین خریداش، توجیه عاقلانه داشته باشه! این بهترین ملاکه. تو
خرید به هیچ وجه نباید احساساتی عمل کرد. باید به خودمون بگیم: "آیا این چیزی که دارم می خرم واقعا لازمه
یا نه؟ احساساتی شدم یا واقعا نیازمه؟ چه فایده مفیدی قراره برام داشته باشه؟ آیا کارهای مهمتری هم
هست که می شه با این پول انجام داد؟ اصلا در ازای این خرید، چه هزینه هایی دارم می دم؟ پدرم رو دارم
به زحمت می اندازم؛ اضافه کاری دارم می کنم و از بچه هام می زنم؛ برای به دست آوردن پول بیشتر برای
خریدام بی خیال لقمه حلال می شم؛ یه کم پول برای کمک به اونایی که واقعا محتاجن دیگه باقی نمی ذارم
و..."
البته که بعضی از ماها عادت کردیم به خریدهای هیجانی! و اگه اینجوری خرید نکنیم، حالمون هم خوب نیست؛
ولی باید روی این عادتمون فکر و کار کنیم!
آره! بوی عید، به خریداش نیست. استادمون سر کلاس می گفت: دوره هایی هست با عنوان "ذهن آگاهی" که
یه فایده اش اینه که به ما کمک می کنه تا از نعمت های خدا بیشتر لذت ببریم. می گفت: معمولا تو این دوره ها
کار رو با یه خوراکی طبیعی بسیار ساده و کوچیک مثل کشمش شروع می کنن. کاری می کنن که از دیدن و
خوردن اون کشمش چنان لذتی ببری که هیچ وقت تو زندگیت نبردی! از دیدن رنگش و شیارهای روی اون؛ و از
چشیدن طعم و مزه اش نهایت لذت رو ببری. بفهمی داری چی می بینی و چی می خوری! می دونین تو این
دوره ها چه اتفاقی می افته؟ به ما کمک می کنن تا ذهن آشفته خودمون رو سر و سامون بدیم و حواسمون به
کارهایی که می کنیم باشه. ما داریم تلویزیون تماشا می کنیم و سیب می خوریم. حواسمون به تلویزیونه؛
بنابراین چیزی از خوردن سیب نمی فهمیم. غذا می خوریم؛ ولی سر سفره تمام حواسمون به حرف زدنه!!! عید
هم با تمام زیبائی هاش می یاد و می ره ولی ما...
واقعا ما چقدر حواسمون به همین بوی بهاره؟ دقت کردین هوا، بوی خاصی داره؟ به شکوفه ها دقت کردین؟
حتی اگه دقت کنین پرنده ها هم حال و هوای دیگه ای دارن. انگار خوشحالترن. این هفته موضوع کنفرانس یکی
از دانشجوها، تربیت از دیدگاه افلاطون بود. جمله جالبی از افلاطون گفت:
"اگر بهترین طبیعت با بهترین تربیت همراه شود، انسان به مقامی می رسد که هیچ آفریده ای با آن نمی تواندهمسانی کند"
طبیعت رو نباید دست کم گرفت. اروپایی ها نمی ذارن طبیعتشون ذره ای آسیب ببینه! ذره ای! چون قدر این
گوهر رو فهمیدن. یه اصلی دارن: "اگه به طبیعت می ری، وقتی از اونجا برمی گردی باید جوری رفتار کرده باشی
که انگار هیچکسی اونجا نبوده. نه شاخه ای شکسته و نه گلی کنده شده باشه، نه آبی آلوده و نه زباله ای
ریخته شده باشه!" می دونین؟ ماها از چیزهایی که اصله خیلی دور شدیم! راستی یه چیز جالب. استادمون
وقتی این جمله افلاطون رو شنید به دانشجوها گفت: می تونین یه نمونه مثال بزنین از کسی که تو بهترین
طبیعت بزرگ شده و بهترین تربیت رو داشته؟ یکی از دانشجوها گفت: به نظر من "پسر شجاع!" کلاس رفت رو
هوا! کللی خندیدیم! می گم حالا که بحثمون به اینجا رسید، تاحالا فکر کردین پدر پسر شجاع، قبل از اینکه پسرش به دنیا بیاد، اسمش چی بوده؟ واقعا جای سوال نداره؟
همتون و همه ی عزیزانتون رو به خداوند می سپارم.
#هم_اندیشان
#لبخند_خدا
#370
#هم_اندیش
#امید
۹.۶k
۱۶ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.