می ترسم

می ترسم ...
می ترسم از روزی که
در انتهای شعر ایستاده باشم
بی آنکه دستهایم
از عطر ناب وجودتو
پر شده باشند ...
می ترسم از شعری که
از لابه لای موهای تو جوانه نزده باشد ...
می ترسم ...
از احساسی که بی تو
بر لب حوض خانه مان
خشک شده باشد ...
می ترسم ...
از خودم
از شعرم
از روزهای سرد بی تو می ترسم ...
دیدگاه ها (۴)

من اگر رنگ بودم قرمز می‌شدم.با غلظتی که به دوست داشتنت بیاید...

آدم وقتی یه حس تکرار نشدنی رو با یکی تجربه می‌کنه، دیگه نمیت...

من بے تو یک واژه‌ ی سادهبیش نیستم!!اما ڪنارت همچون یک ڪتاب ع...

نخستین بوسهچه شیرینحتی خاطره اش .

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

چپتر ۱ _ دختر یتیمعصر بود. سایه دیوار های بلند و ترک خورده ی...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط