MY FAVORITE ENEMY

۶"MY FAVORITE ENEMY"
GHAPTER:1
PART:۵۵

"ویو جنا"



.

بدونه اینکه سرم و بچرخونم سمتش پرسیدم:

_چرا؟

کوک: وقتی تا الان نبوده امشب امدنشم فایده نداره...

پوزخند زدم.

جنا: هر چی نباشه حداقل تو پدرت و داری...درسته عموم و زنش برام کم نزاشتن وای خب پدر مادر اصلیم که نبودن..پدرت اگه بدم باشه بازم بهتر از اینه که نباشه...

سرم و جدا کردم یکم سمتش بردم.

صورتش و پایین اورد و نزدیکم کرد.
کوک: وقتی زنده نباشن با خودت میگی که اونا اگه بودن قطعا برات کم‌نمی زاشتن.،ولی وقتی هستن و باهات جوری رفتار میکنن که انگار وجود نداری و هیچ اهمیتی بهت نمیدن ترجیع میدی که نباشن.

وقتی دیدم این حرف منطقیه ابرویی بالا انداختم و سرم و چرخوندم و تا تح لیوان و خوردم.

جنا: اینم درسته

دیگه داشت روم تاثییر می زاشت.

احساس سنگینی تو سرم می کردم.