رمان شازده کوچولو
رمان شازده کوچولو
پارت ۱۱۲
ارسلان: خوابالو دستم و زیره زانو هاش و سرش گذاشتم بردمش تو
دیانا: عوم
ارسلان: جانم بخواب
..... پرش زمان .....
دیانا: داشتم میپریدم بالا تا هلو رو بگیرم
ارسلان: چیکار میکنی عزیزم نمیگی اون جوری میپری اون وروجکا اذیت میشن
دیانا: دلم میخواد
ارسلان: خوب میگفت کریم برات بچینه عزیزم
دیانا: نمیخوام میخوام خودم بچینم
ارسلان: بفرمایید
دیانا: مرسی
پارت ۱۱۲
ارسلان: خوابالو دستم و زیره زانو هاش و سرش گذاشتم بردمش تو
دیانا: عوم
ارسلان: جانم بخواب
..... پرش زمان .....
دیانا: داشتم میپریدم بالا تا هلو رو بگیرم
ارسلان: چیکار میکنی عزیزم نمیگی اون جوری میپری اون وروجکا اذیت میشن
دیانا: دلم میخواد
ارسلان: خوب میگفت کریم برات بچینه عزیزم
دیانا: نمیخوام میخوام خودم بچینم
ارسلان: بفرمایید
دیانا: مرسی
- ۳.۰k
- ۱۳ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط