در زمانی که من برای همه چیز جان میکندم عقربه ها خواب بودن

در زمانی که من برای همه چیز جان میکندم عقربه ها خواب بودند
و در زمانی برای همه چیز فرصت ویرانی من فراهم بود عقربه ها شروع به دویدن کردند
ای کاش بار ها هر روز بیاد می آوردیم که تنها متولد شده ایم و تنها میرویم
ما هنوز هم تنها ترین موجودات اجتماعی جهانیم....
#علی_رحمانی
دیدگاه ها (۶)

مردم خیلی زیاد ایمان دارندو خیلی کم می دانند ...!باید همه چی...

سالها گذشت وهی گفتیم فردا روز دیگریستروزها یمان گذشت وهیچ کس...

گفت: آیا موسیقی در اسلام حرام است!!! گفتم: آن موسیقی حرام اس...

خاک یه حس عجیبی داره،اگه رو لباست بشینه خاکی شدی و باید لباس...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

داستان نویسی پارت ۷ فصل بیست و یکم: آماده‌سازی برای سفر به ز...

لعنت خدا بر مسئولین عوام فریب و دروغگو ماآماده ایم.. 🇮🇷✌گوش ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط