❤
❤
.
.
آنکه دائم نفسش حس تو را داشت منم
این چنین عشق تو در سینه نگهداشت منم
.
.
آنکه در ناز فرو رفته و شاداب توئی
آنکه دل کاشت ولی دلهره برداشت منم
.
.
آنکه از من ته ذهنش خبری نیست تویی
آنکه رویای تو را خاطره پنداشت منم
.
.
آنکه کافر به دل مومن من بود توئی
آنکه هر شعر تو را معجزه انگاشت منم
.
.
آنکه بر سینه ی من خنجر غم کوفت توئی
او که قامت به قد تیر برافراشت منم
.
.
او که در باغ غزل گشت و خرامید توئی
او که یک بوته در این باغچه نگذاشت منم
.
.
او که عاقل شد و راه خردش جست توئی
آن که در مزرعه اش بذر جنون کاشت منم ...
.
.
.
.
آنکه دائم نفسش حس تو را داشت منم
این چنین عشق تو در سینه نگهداشت منم
.
.
آنکه در ناز فرو رفته و شاداب توئی
آنکه دل کاشت ولی دلهره برداشت منم
.
.
آنکه از من ته ذهنش خبری نیست تویی
آنکه رویای تو را خاطره پنداشت منم
.
.
آنکه کافر به دل مومن من بود توئی
آنکه هر شعر تو را معجزه انگاشت منم
.
.
آنکه بر سینه ی من خنجر غم کوفت توئی
او که قامت به قد تیر برافراشت منم
.
.
او که در باغ غزل گشت و خرامید توئی
او که یک بوته در این باغچه نگذاشت منم
.
.
او که عاقل شد و راه خردش جست توئی
آن که در مزرعه اش بذر جنون کاشت منم ...
.
.
۷۶۵
۰۹ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.