سناریو گربه وحشی من
ویو ا/ت
داشتم مثل همیشه خواب مامان و بابام رو میدیدم که این برادر خر من من رو بیدار کرد
چیفیو:ا/ت پاشو اولین روز مدرسه دیر میرسیم
ا/ت:داداش توروخدا فقط پنج دقیقه
چیفیو:نیم ساعت پیشم همینو گفتی پاشو ببینم
اندر ذهن ا/ت
داداش خودا لعنتت کنه یک روز عین آدم من نخوابیدم
از زبان راوی :
ا/ت از خواب پاشد و دست و صورتش را شست و رفت تو آشپزخونه
ا/ت:داداش صبحونه چی داریم
چیفیو:گشنه پلو با خورشت دلذعفه
ا/ت:مسخره 😑😑😑
چیفیو :ببخشید 😅😅املت برنج داریم
ا/ت:مرسی داداش جوننن😍
چیفیو :تغییر مدت تو حلقم 😑😑
از زبان راوی:
صبحانه خوردن و حاضر شدن که ناگهان زنگ در زده شد
ا/ت:من باز میکنم
از زبان راوی:
ا/ت در را باز کرد و ......
ببخشید اگه بد شد😅
برای پارت بعد دوتا لایک
داشتم مثل همیشه خواب مامان و بابام رو میدیدم که این برادر خر من من رو بیدار کرد
چیفیو:ا/ت پاشو اولین روز مدرسه دیر میرسیم
ا/ت:داداش توروخدا فقط پنج دقیقه
چیفیو:نیم ساعت پیشم همینو گفتی پاشو ببینم
اندر ذهن ا/ت
داداش خودا لعنتت کنه یک روز عین آدم من نخوابیدم
از زبان راوی :
ا/ت از خواب پاشد و دست و صورتش را شست و رفت تو آشپزخونه
ا/ت:داداش صبحونه چی داریم
چیفیو:گشنه پلو با خورشت دلذعفه
ا/ت:مسخره 😑😑😑
چیفیو :ببخشید 😅😅املت برنج داریم
ا/ت:مرسی داداش جوننن😍
چیفیو :تغییر مدت تو حلقم 😑😑
از زبان راوی:
صبحانه خوردن و حاضر شدن که ناگهان زنگ در زده شد
ا/ت:من باز میکنم
از زبان راوی:
ا/ت در را باز کرد و ......
ببخشید اگه بد شد😅
برای پارت بعد دوتا لایک
- ۳.۳k
- ۲۳ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط