رمان
#رمان
#دختر_خوش_شانس
#BTS
#part:21
*ویو سارا*
سارا:خب دیگه شبتون بخیر
همه:شب بخیر
بعد دیگه وارد اتاقم شدم و با یاد خاطراتم با ستی مثل هر شب خوابم برد
(صبح ساعت۷)
بیدار شدم رفتم دستشویی کارای لازم رو کردم بعد رفتم آشپزخونه صبحونه درست کردم و میز رو چیدم
ساعت۷:۳۰ شد،رفتم نیم ساعت پیاده روی کردم و بعدش برگشتم وقتی برگشتم در کمال تعجب شوگا بیدار بود
سارا:واقعا،بیداری الان؟
شوگا:صبح توهم بخیر
سارا:اوه ببخشید صبح بخیر
شوگا:گفتم امروز رو بیدار بشم
سارا:چه تصمیم خوبی
شوگا:حالا بیا صبحونه بخوریم
سارا:صبر کن بقیه اعضا بیان
شوگا:الان بیدارشون میکنم
شوگا رفت دم در همه ی اتاقا و با صدای بلند بیدار شون کرد و بله مثل همیشه با صورت های خوابالود اعضا مواجه میشیم که خیلی کیوتن
تهیونگ:وای خدای من ۲ عدد سارا
جونگکوک زد تو سر تهیونگ و بهش گفت
کوک:همینش کم مونده بود دیوونه بشی،چشماتو قشنگ باز کن و نگاه کن
جیمین:اما من الان متوجه شدم که قدم از سارا بلند تره
کوک:اینم بیناییشو از دست داد
شوگا:میاید سر سفره یا نه
جین:باید صورت هامونو بشوریم خووووو
شوگا:د برید بشورید
نامجون:معلومه گرسنه ای
جی هوپ:بیاید بریم
رفتن دست و صورت هاشونو شستن و بعد برگشتن و سر سفره نشستن
شوگا اول از همه شروع کرد خوردن
سارا:پس همینو بگو،گرسنت بوده که زود بیدار شدی
شوگا:نخیر
سارا:بله بله دارم میبینم
همشون شروع کردن به خندیدن منم از خنده اونا ی لبخند کمرنگی رو صورتم نشست
تهیونگ:لبخندت قشنگه
سارا:چی!؟اوه مرسی
صبحونمو بردم و داشتم میرفتم تو اتاقم که..
جین:بابا بیا بشین همینجا بخور دیگه
جی هوپ:اره دیگه توهم از مایی
تهیونگ:بیا دیگه
جونگکوک:از ما خجالت میکشی؟
سارا:نه بابا خجالت کجا بود؟
جیمین:پس چرا صورتت قرمز شد
دست به لپام زدم دیدم یکم داغ کردن وقتی لپام داغ میکنن یعنی قرمز شدن
سارا:اینا علکی خود به خود قرمز میشن،اوکی میام پیشتون میخورم
رفتم پیششون نشستم و صبحونه خوردم خلاصه اینکه تموم کردیم
سارا:بلند شید لباس بپوشید که میخوایم بریم کمپانی تمرین رقص دارید اونجا ی گروه دیگه هم هستن باز تمرین رقص دارن پس زود بلند شید و آماده بشید
همشون:اوکی
رفتن آماده شدن بعد اومدن سوار ون شدیم و من رانندگی کردم برا اینکه زود برسیم یکم تند روندم خلاصه بعد از ربع ساعت رسیدم ساعت اینجا ۹ صبح شده بود
پیاده شدیم و رفتیم داخل کمپانی بعدش رفتیم اتاق تمرین رقص که گروه دومی رسیده بودن
گروه:سلام ما گروه شاکسی هستیم
اعضا:سلام ما هم بی تی اس هستیم
خلاصه اعضا رفتن و داشتن رقصشونو تمرین میکردم گروه شاکسی هم همینطور من هم به تمرین رقص هردو گروه نگاه میکردم
لیدر گروه شاکسی هی به اعضا نگاه میکرد،اصلا از نگاهاش خوشم نیومد و اصلا احساس خوبی به نگاهاش نداشتم
که بلاخره رقص هردو گروه تموم شد و قبل از اینکه از اتاق بریم لیدر گروه گفت...
#دختر_خوش_شانس
#BTS
#part:21
*ویو سارا*
سارا:خب دیگه شبتون بخیر
همه:شب بخیر
بعد دیگه وارد اتاقم شدم و با یاد خاطراتم با ستی مثل هر شب خوابم برد
(صبح ساعت۷)
بیدار شدم رفتم دستشویی کارای لازم رو کردم بعد رفتم آشپزخونه صبحونه درست کردم و میز رو چیدم
ساعت۷:۳۰ شد،رفتم نیم ساعت پیاده روی کردم و بعدش برگشتم وقتی برگشتم در کمال تعجب شوگا بیدار بود
سارا:واقعا،بیداری الان؟
شوگا:صبح توهم بخیر
سارا:اوه ببخشید صبح بخیر
شوگا:گفتم امروز رو بیدار بشم
سارا:چه تصمیم خوبی
شوگا:حالا بیا صبحونه بخوریم
سارا:صبر کن بقیه اعضا بیان
شوگا:الان بیدارشون میکنم
شوگا رفت دم در همه ی اتاقا و با صدای بلند بیدار شون کرد و بله مثل همیشه با صورت های خوابالود اعضا مواجه میشیم که خیلی کیوتن
تهیونگ:وای خدای من ۲ عدد سارا
جونگکوک زد تو سر تهیونگ و بهش گفت
کوک:همینش کم مونده بود دیوونه بشی،چشماتو قشنگ باز کن و نگاه کن
جیمین:اما من الان متوجه شدم که قدم از سارا بلند تره
کوک:اینم بیناییشو از دست داد
شوگا:میاید سر سفره یا نه
جین:باید صورت هامونو بشوریم خووووو
شوگا:د برید بشورید
نامجون:معلومه گرسنه ای
جی هوپ:بیاید بریم
رفتن دست و صورت هاشونو شستن و بعد برگشتن و سر سفره نشستن
شوگا اول از همه شروع کرد خوردن
سارا:پس همینو بگو،گرسنت بوده که زود بیدار شدی
شوگا:نخیر
سارا:بله بله دارم میبینم
همشون شروع کردن به خندیدن منم از خنده اونا ی لبخند کمرنگی رو صورتم نشست
تهیونگ:لبخندت قشنگه
سارا:چی!؟اوه مرسی
صبحونمو بردم و داشتم میرفتم تو اتاقم که..
جین:بابا بیا بشین همینجا بخور دیگه
جی هوپ:اره دیگه توهم از مایی
تهیونگ:بیا دیگه
جونگکوک:از ما خجالت میکشی؟
سارا:نه بابا خجالت کجا بود؟
جیمین:پس چرا صورتت قرمز شد
دست به لپام زدم دیدم یکم داغ کردن وقتی لپام داغ میکنن یعنی قرمز شدن
سارا:اینا علکی خود به خود قرمز میشن،اوکی میام پیشتون میخورم
رفتم پیششون نشستم و صبحونه خوردم خلاصه اینکه تموم کردیم
سارا:بلند شید لباس بپوشید که میخوایم بریم کمپانی تمرین رقص دارید اونجا ی گروه دیگه هم هستن باز تمرین رقص دارن پس زود بلند شید و آماده بشید
همشون:اوکی
رفتن آماده شدن بعد اومدن سوار ون شدیم و من رانندگی کردم برا اینکه زود برسیم یکم تند روندم خلاصه بعد از ربع ساعت رسیدم ساعت اینجا ۹ صبح شده بود
پیاده شدیم و رفتیم داخل کمپانی بعدش رفتیم اتاق تمرین رقص که گروه دومی رسیده بودن
گروه:سلام ما گروه شاکسی هستیم
اعضا:سلام ما هم بی تی اس هستیم
خلاصه اعضا رفتن و داشتن رقصشونو تمرین میکردم گروه شاکسی هم همینطور من هم به تمرین رقص هردو گروه نگاه میکردم
لیدر گروه شاکسی هی به اعضا نگاه میکرد،اصلا از نگاهاش خوشم نیومد و اصلا احساس خوبی به نگاهاش نداشتم
که بلاخره رقص هردو گروه تموم شد و قبل از اینکه از اتاق بریم لیدر گروه گفت...
۱۵.۳k
۱۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.