اگر بدانم،این آخرین بار است که می بینمت.
اگر بدانم،این آخرین بار است که می بینمت.
دستت را می گیرم، وَ به چشمانت زُل میزنم
وَ یک بار، تنها یک بار می گویم :
" دوستت دارم! "
اما طوری بیانش میکنم، که لبخند ِ محکمی بزنی.
یک بار، تنها یک بار به دور از قانون و عرف، در آغوش می گیرمَت.
تا تمامِ دلت از عشق آرام بگیرد .
اگر بدانم، این آخرین بار است که می بینمت.
تمامِ دنیا را برایت به عشق می کِشانم
تمامِ شعرها، باران ها را برایت نذر می کنم.
مَن اگر بدانم این بارِ آخرِ زندگانی ست
تو را، طورِ دیگری دوست خواهم داشت ..
اما؛ افسوس
که هیچ کس، نمی داند
هر روز بارِ آخریست که می بینمت ..
سپیده امیدی
دستت را می گیرم، وَ به چشمانت زُل میزنم
وَ یک بار، تنها یک بار می گویم :
" دوستت دارم! "
اما طوری بیانش میکنم، که لبخند ِ محکمی بزنی.
یک بار، تنها یک بار به دور از قانون و عرف، در آغوش می گیرمَت.
تا تمامِ دلت از عشق آرام بگیرد .
اگر بدانم، این آخرین بار است که می بینمت.
تمامِ دنیا را برایت به عشق می کِشانم
تمامِ شعرها، باران ها را برایت نذر می کنم.
مَن اگر بدانم این بارِ آخرِ زندگانی ست
تو را، طورِ دیگری دوست خواهم داشت ..
اما؛ افسوس
که هیچ کس، نمی داند
هر روز بارِ آخریست که می بینمت ..
سپیده امیدی
۱.۱k
۱۸ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.