ما هرگز نخواستیم درک عمیقی از یکدیگر داشته باشیم

ما هرگز نخواستیم درکِ عمیقی از یکدیگر داشته باشیم.
ما هرگز نخواستیم به حسی عمیق و آگاهانه از حضور دیگری دست یابیم
اعترافِ غم انگیزیست ولی‌ همین است که من رابطه با تو را بوسیده‌ام ، گذاشته ام کنار.

قبول دارم دوری سگِ زردی ‌ست برادر شغال ، که زندگی‌ بی‌ نفس‌های تو مرگیست تدریجی‌. با اینحال فکر جنگِ با تو، مثلِ تیغِ تیزی ‌ست که شاهرگِ بودن مرا می‌درد، آنهم درست لحظه‌ای قبل از لغزیدنِ به آرامشی ژرف .
همین که در بعد فاصله، از دوست داشتنِ هم فرسوده نمیشویم دلیلِ محکمی ‌ست برای آویختنی دوباره به
زندگی

من این ساده بودن های مقدس را با نزدیک شدن به هیچ بنی‌ بشری عوض نمیکنم حتی اگر آن یکنفر تو باشی‌ ‌

نیکی‌ فیروزکوهی
دیدگاه ها (۳)

جمعه ها برای من هنوز یعنی تویعنی دلتنگی ممنوعیعنی هی بگویم ر...

میدونی قسمت بدش کجاس؟!اونجا که دیگه نمیتونی بهش زنگ بزنی، نم...

در سکوت نیمه شبی دم کرده دراز کشیده ام. دوست ندارم دلگرفته ب...

اگر بدانم،این آخرین بار است که می بینمت.دستت را می گیرم، وَ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط