جزیره کشف نشده 🌴 پارت۲۹ 💚

وارد اتاقم شدم. عینک مطالعه ام رو زدم. لپتابمو باز کردم. رفتم ایمیلا رو چک کنم. ایمیل اول از جانگکوک بود. [این تمامی گزارشات مرزی هستن. جز اونا هیچکی وارد منطقه نشده.^لینک گزارشات^]
ایمیل دوم از طرف شوگا بود. [گزارش جلسه دیروزشو فرستاده بود] ایمیل سوم از جیهوپ بود. [گزارش بازدیدش رو داده بود.] بقیه ایمیلها رو هم بررسی کردم. کارم که با لپتاب تموم شد خاموشش کردم. کتابی که امروز گرفته بودمو برداشتم تا بخونم. نمیدونم چرا یهویی خواستم تا درمورد دخترا بدونم. محو کتاب بودم..........
+ عاشق شدی؟
ترسیده برگشتم سمت صدا. جین بود.........
ــ کی اومدی؟
جین: خب بزار حساب کنممم.. ده دقیقه هست که اینجام.
ــ چطور متوجهت نشدم؟
جین: چون محو کتاب بودی.
ــ مگه من بهتون نگفتم وقتی میخوای وارد اتاقم بشید در بزنید هاااا؟
جین: والا تقریبا دو دقیقه در زدم دیدم جواب نمیدی نگرانت شدمو اومدم داخل که دیدم جنابعالی محو کتاب دخترا شده اید.
ــ ایندفعه میبخشمت ولی دفعه بعدی تنبیه میشی.
جین: برو بابا. جوابمو ندادی؟
ــ جواب چی؟
جین: عاشق شدی؟
ــ نه. نمیدونم چرا یهویی خواستم تا درمورد دخترا بدونم.
جین: آها.
ــ بله.
جین: باور کنم؟
ــ بله.
جین: آخه نمیشه.
ــ بخوای میشه.
جین: دلم یه چیزی میخواد.






ـ✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾✾ـ
#جزیره_کشف_نشده #میراث_ابدی #میراث_ابدی۲ #آنتی_bts