الیزابت لینا اگر الان بعد از دو ساعت بری بهش شیر بدی میز

الیزابت: لینا اگر الان بعد از دو ساعت بری بهش شیر بدی میزنمت
- آخه بچم شیر میخواد( لوس عصبی )
الیزابت: خیل خب اما اگر بخوابه من می‌دونم با تو
- باشه
- ویو
رفتم به پسرکم توی اتاق شیر دادم و امدم بیرون که الیزابت بودو امد سمتم و پسرکم رو گرفت بهش گفتم
- آخ تو که اینقدر بچه دوست داری ازدواج کنین با جین بیارین
الیزابت: هرکس خواستگاری کرد بعدش به ازدواج و بچه فکر میکنیم( پوز خنده )
- باشه پس هنوز کارت گیره
الیزابت: اره کارمنون خیلی گیره فکر کنم
الیزابت ویو
تا اینکه این حرف رو زدم دستی دور کمرم حلقه شد برگشتم جین بود که گفت
جین: یا چاگیا خودت میدونی کارای کمپانی زیاده و نمیتونم الان وقطش نیست وقطش شد حتما
الیزابت: باشه بابا منم که چیزی نگفتم
جین: چرا اینقدر دلخور میشی
الیزابت: من دلخور نشدم برو اونور بچه الان داره گریه می‌کنه
جین: حالا امشب............
دیدگاه ها (۴)

تا ۱۶ نشم پارت بعد رو نمیزارم

اره دقیقا همونی فکر میگنی

دختر جهنمی

P41ا.ت ویوعصبی نگاهم کرد که کمی لرزیدم ....با زنگ خوردن گوشی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط