پارت

پارت۱۲
رمان: عشق پردردسر
سوسن: زود باش الان ولکان میاد
(خونه سوسعم)
دوروک: نیست دختره نیست معلوم نیست کجا رفته
گوشی عمر در حال زنگ خوردن......
عمر: الو بله ایبیکه چرا هرچی زنگ میزنم جواب نمیدی چیشده ایبیکه: پسر عمو بعد توضیح میدم برات لوکیشن میفرستم عمر: باشه باشه فهمیدم زود میام اونجا ایبیکه: اما لطفا هرچه زودتر بیاین توروخدا عمر: هیچ اتفاقی نمیوفته من مطمئنم ایبیکه: بدو توروخدا زود بیاین سوسن: بریم یه جایی که دور از ولکان که یه دفعه نبینتمون ایبیکه: اره زود باش بریم اونجا برای عمر لوکیشن بفرستیم سوسن: باشه فقط بریم بدو ولکان: سوسن. سوسن. ایبیکه. کجا رفتن اینا اوووف سوسن گوشی ایبیکه رو برداشته و فرار کردن سوسن: ایبیکه وایسا نفسم داره میگیره ایبیکه: نمیگیره دختر زود باش عه عمر زنگ زده سوسن: جواب بده دیگه ایبیکه: بله پسر عمو عمر: شما کجایین من شمارو ندیدم ایبیکه ما کنار یه ساحل هستیم دیگه نمیدونم چجور بهت بگم عمر: اها دیدیمتون الان میایم ولکان: شما اینجا چیکار دارید عه عمر داره میاد زود باشین بیاین بریم دیگه عمر: ولکان هی مردک تو اول دستتو بکش
دیدگاه ها (۲)

@malis1388

فقط نگاه های ییعتم

پارت۱۱رمان: عشق پردردسرسوسن: واقعا که تو هنوز به فکر نقشه ها...

پارت۱٠رمان: عشق پردردسر سوسن: چطور اروم باشم ببین من میدونم ...

پارت سوم

#پارت دوم#هیونجین ..(ساعت ۱۰ شب)ویو ا.ت شب بود چون بهم قول د...

پارت ۷ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط