ارزش عشق به توان چند

ارزش عشق به توان چند؟
part 9
همه چی خوب بود.. تا اینکه.....

۹ ژوئن
تنها بود.. همینطوری با صدا گریه میکرد.. اشک میریخت..
از شدت گریه ، چشم هاش قرمز شده بود و صورتش مثل ابر های آسمون، سفید شده بود.. نفسش بالا نمیومد و مثل ابر بهار اسک میریخت
هق هق دخترک کل اتاق رو پر کرده بود
حداقل.. از این بابت حالش خوب بود که مادرش خونه نیتس و میتونه با صدا گریه کنه و زجه بزنه
حرف هاشون یادش اومد...
تهیونگ: ات نمیتونم
ات: تهیونگ.. من بدون تو چیکار کنم
تهیونگ: برو پی زندگیت
ات: چیشد که اینجوری شدی...؟
تهیونگ: از این رابطه خسته شدم.. نمیخوام‌ادامه بدم.. خستم کرده
ات: بگو.. بگو همش یه شوخیه
تهیونگ: ات.. داری میری رو اعصابم.. دیگه اسمتو تو گوشیم نبینم
ات رو از ماشین‌پیاده کرد و رفت
تموم شد؟


هق هق اس
ش بیشتر شد
مامان ات وارد خونه شد
ات سریع اشکاشو پاک کرد و روشو اونور کرد
ات: سلام.. من میرم کتاب بخونم
مامان ات تعجب کرد ولی چیزی‌نگفت
ات رفت داخل اتاق
بعد از چند دقیقه بیرون اومد
با مادرش روی صندلی نشست
مادرش داشت سیب زمینی خرد میکرد
ات یهو با گریه گفت
ات: مامان. تو راست‌میگفتی اون‌مرد به درد من نمی‌خورد.. هق.. من نباید عاشق میشدم
مادر ات ات رو آروم بغل کرد
مادر ات:همیشه به من گوش بده
ات اشک‌میریخت
مادر ات: آروم باش.. ارزش نداره..
ات: هق.. ببخشید
مادر ات: یادته گفتم هنوز زوده؟ یادته گفتم اعتماد نکن...؟
ات: هق هق ببخشید هق هق هق
مادر ات: گریه نکن عزیزم
ات مادرشو بغل کرد

۲ماه بعد
شرایط پارت بعد: ۳۲لایک
دیدگاه ها (۰)

عشق به توان چند؟part 10دو ماه بعد ات ویوفراموش کردنش خیلی سخ...

ش عشق به توان چند؟part 11گلوریا: میخواد برگرده پیش نامردی که...

ارزش عشق به توان چند؟part 8کسی نمیتونست مثل تهیونگ حال ات رو...

ارزش عشق به توان چند؟Part 7ات: قول میدی حساس نشی؟مادر ات: بگ...

دوست پسر دمدمی مزاج

p1ساعت نزدیک ۲نصف شب بود و هنوز تهیونگ خونه نیومده بود خیلی ...

p¹¹سه روز گذشته بود و یونگی با چمدون جلوی در بود.. ولی ات از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط