پسرک از ایوان کوچک اتاقش که درست بالای حیاط قصر قرار داشت

پسرک از ایوان کوچک اتاقش که درست بالای حیاط قصر قرار داشت مراسم را تماشا میکرد اما هیچکدوم از شاهدخت ها رو نمی پسندید!
همه پادشاه ها و شاهدخت در جایگاه مخصوص خود نشستن و منتطر ورورد خاندان شیلا شدند. وزیر اعظم رو به روی ورودی در قصر ایستاد و با صدای بلند اعلام کرد :
درود بر تمامی هفت قلمرو !
میهمانان گرامی !
پادشاهان!
شاهدخت ها!
خانم ها و اقایان محترم !، امشب پرنس شریک زندگی خود را انتخاب خواهد کرد. اغاز رسمی مراسم را اعلام میدارم !» پادشاه شیلا به همراه شاهدخت و شاهزاده و ملکه وارد سالن مراسم شدند و همه به احترام آنها ایستادند. صدای شیپور سرتاسر قلمرو شیلا رو فرا گرفت . خاندان شیلا به سمت جایگاه خودشون حرکت کردن و نشستند. پادشاه جیمز با اشاره از ووک خواست تا مراسم را شروع کنند.
موسیقی اروم پخش شد و پسرک از جایگاهش بلند شد، و به سمت جایگاه شاهدخت های هفت سرزمین حرکت کرد  و اولین شاهدخت رو به رقص دعوت کرد....
شاهزاده از شاهدخت  اول خواست تا با اون برقصه اما نمیتونست عشق یا محبتی رو ازش حس کنه! همینطور بقیه شاهدخت ها ! بعد از اتمام رقص با پنجمین شاهدخت به سمت شاهدخت سرزمین هوانگودان رفت .
نا امید بود از عشق و نگران بود تا اینکه به شاهدخت ششم پیشنهاد داد!
شاهزاد دستاش رو تو دست بورام قلاب کرد و دست آزادش رو دور کمرش حصار کشید به چشماش چشم دوخت. اون چشم ها، اون چهره، با بقیه فرق داشت!
اون حسی که تو نگاه دختر قلمرو هوانگودان مییدید تو بقیه چشماها ندیده بود. برای شاهزاده خودش رو بینقص جلوه میداد.
زیبا بود ..انگار میتونست با نگاه پر حرارتش قلب شاهزاده رو لمس کنه..!
ساده اما در عین حال زیبا!
مهربون اما در عین حال لجباز!
عاشق اما پنهان!
دخترک هم با یه نگاه عاشق شده بود! اما اسم این حس عجیب رو نمیدونست!
بورام در مروارید چشم های مشکی پسرک خودش رو گم کرده بود. و پسرک دست از نگاه کردن به چهره بی نقص دخترک بر نمیداشت. هیچ حرفی در حین رقص زده نمیشد، اما چشم ها حرف های زیادی برای گفتن داشتن!
عجیب بود هردو برای این مراسم بسیار ناراضی بودن ولی الان همچی متفاوته!
دیدگاه ها (۱)

در این لحظه، همه چیز فرق کرده بود! فقط در یک لحظه! رقص به پا...

https://daigo.ir/secret/2979464084ناشناس جدید؟ یکم باهام حرف...

تعظیم کردم وپدرم نشستن من رو به روشون نشستم بورام:اوه ..پدرج...

چند پارتی ! عصبانی بود! چند روز پیش بود که توی جلسه وزرای قل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط