پیداشدگان
هبوط...
آسمان استعاره بود
گلویش
دشنه داشت کلمه ها
تیز بودند
من بند باز
با چوبی بلند از واژه ها ی تعادل
بر بلندای بند گوشواره
قدم بر میداشتم
ایده ای در ذهنم به تمامی تعادلم لگد میزد
تمامی واژه به سمت گردنش کج شدن
و من در سقوط
به این
فکر کردم
که او کلمه دوست نداشت
اشتیاق برایش سم بود
سیرک قشنگی نشد
نه برای او
نه برای فیل
و نه برای حلقه آتش
و نه برای ببری که بلد نبود از حلقه آتش بپرد
همهی دنیا تمسخر آنچیزیس که برای اکثریت جذاب است .😃
....کامجویان را ز ناکامی چشیدن چاره نیست....سعدی.
آسمان استعاره بود
گلویش
دشنه داشت کلمه ها
تیز بودند
من بند باز
با چوبی بلند از واژه ها ی تعادل
بر بلندای بند گوشواره
قدم بر میداشتم
ایده ای در ذهنم به تمامی تعادلم لگد میزد
تمامی واژه به سمت گردنش کج شدن
و من در سقوط
به این
فکر کردم
که او کلمه دوست نداشت
اشتیاق برایش سم بود
سیرک قشنگی نشد
نه برای او
نه برای فیل
و نه برای حلقه آتش
و نه برای ببری که بلد نبود از حلقه آتش بپرد
همهی دنیا تمسخر آنچیزیس که برای اکثریت جذاب است .😃
....کامجویان را ز ناکامی چشیدن چاره نیست....سعدی.
۱۶.۲k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.