دلت که بشکند

دلت که بشکند
فرقی نمی کند
....کجا باشی ....
همه جای این شهر ،
ویرانه میشود برایت

حتی ، عابران عجول در چهارراه ها
با تنه زدن هایشان
تو را به خودت نمی آورند
میان آن ازدحام
درجا دق میکنی آروم و بیصدا

اشکاهای داغ
از گونه های یخ بسته ات
سُر میخورند
چشم های خیس
نگاه های پُرسش گر و آزار دهنده
تاوان نبودن هاست
تسلای تمام دردهایت
گم شدن در ترافیک سنگین شهر است
گم شدن بی تو،یعنی مرگ عشق...
دیدگاه ها (۱)

مرا به این زندگی دعوت کردنآرام بخوانیداینجا جشن زندگانیستاما...

به او بگویید دوستش دارم ...صدای احساسم را به گوشش برسانید بگ...

فکرش را بکن من برای دختری مادری میکنمکه سال های برباد رفته ی...

من اولین شعرخلقت بودمنمیخواستم لطیف باشملطافت رابه خوردم داد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط