داستان
#داستان
ارزش خوندن دارع
يه شب دعوامون شد⚔💔
قهر كرد و ديگه جوابمو نداد🥀🤦🏼♀️
اعصابم خورد شد گوشيمو خاموش كردم و گذاشتم كنار تا بخوابم🥀
يكم تو تختم اين ور اون ور شدم
ديدم كلافه ام🥀🤷🏼♀️
نميتونم بدونِ شب بخير گفتن بهش بخوابم 🥀
گوشيمو روشن كردم🥀
رفتم تو صفحه چت ديدم عكسِ پروفايلش دپ شده و لست سينش واسه چند دقيقه پيشه🥀
با خودم گفتم چجوري تونسته بدونِ آشتي با من خوابِش ببره🥀
يكم فكر كردم و گفتم شايد من باهاش تند حرف زدم و ازم ناراحت شده🥀
كه اينجوري رفته خوابيده
آره تقصيرِ منه🥀
يه متنِ طولاني تايپ كردم واسش و كلي عذر خواهي و اين داستانا
تهشم يه شب بخير🥀🙇🏼♀️
.
.
صب كه بيدارشدم ديدم سين زده و جواب نداده🥀🤦🏼♀️
عصبي شدم و فوري بهش زنگ زدم🥀
خيلي سرد جوابمو داد و گفت كه بايد بره و كارِ واجبي داره🥀
شب بهم پيام ميده🥀
.
.
٤.٥ساعت بعد آنلاين شد 🥀
وٓقتي منتظر بودم بهم پيام بده🥀
ديدم عكس پروفايلشو عوض كرد🥀
عكسِ جديد بود🥀
چون من هٓمه عكساشو داشتم🥀
چند دقيقه گذشت ديدم هنوز آنلاينه🥀
ولي پيامي نداده🥀
بهش تكست دادم كه چه عكسِ قشنگي گذاشتي عشقم جواب داد ️مرسي:/🥀
پرسيدم خب🥀
كِي گرفتي اينو اصن كي ازت گرفته
گفت جوري رفتار نكن كه انگار اهميت ميدي و واست مهمه
بهش گفتم جوابِ منو بده🥀
گفت بيا اينم از حرف زدنت🥀
باي🥀
قشنگ معلوم بود كه داره بهونه ميگيره🥀
اما بهونه چي واقعا نميدونستم🥀
داشتم ديوونه ميشدم اما دلم نميومد بهش چيزي بگم🥀
فقط بهش گفتم كه چقدر دوستش دارم و چقدر واسم با ارزشه🥀
سين زد و جوابي نداد 🥀
چند دقيقه بعد كه رفتم پروفايلشو چك كنم🥀
ديدم شده ريسنتلي🥀
تكست دادم كه چرا ؟...
.
.
١ساعتِ بعد ديدم كه عكسِ پروفايلش باز عوض شد🥀
اما پيامِ من حتي سين نخورده بود🥀
كلافه شدم با خودم گفتم اگه با من حرف نميزنه چه دليلي داره كه آنلاين باشه و عكس عوض كنه🥀
گفتم شايد ميخواد منو اذيت كنه🥀
بذار بهش زنگ بزنم اروم شه🥀
اخه هميشه ميگفت كه صدايِ من چقدر آرومش ميكنه🥀
زنگ كه زدم شنيدم كه ميگه
مشتركِ موردِ نظر درحالِ مكالمه مي باشد🥀
يهو دلم لرزيد🥀
گذشت ديدم فردا جواب داد باشه🥀
گفتم همين باشه فقط؟نميخواي چيزيو واسم توضيح بدي🥀
ديدم عكس پروفايل عوض شد
عكسِ دو تا دسته🥀
عمرا دستِِِ اون باشه🥀
عكس كه كامل لود شد ديدم🥀
دستِ خودشِ🥀
همون دستبنديِ كه من بهش هديه داده بودم🥀
دستام داشت ميلرزيد🥀
تايپ ميكردم🥀
مكث ميكردم🥀
فكر ميكردم 🥀
پاك ميكردم🥀
كه يهو ديدم شد🥀🥀
ااااااا بلاكم كرد..؛)🥀
رفتم به رفيقم پيام بدم كه بياد بريم يه سيگاري چيزي بكشيم
ديدم عكس پروفايلِ رفيقم باعشقم سِـــت شده🥀
اون لحظه بود كه فهميدم
درد يعني اشك ريختن تو شب
يعني رفيقم با عشقم ريختن رو هم🥀
از اون شب به بعد بود كه فهميدم
ديگه اين چشمم به اون يكي اعتماد نكنه🥀
از اون شب به بعد فهميدم كه عشق🥀
دوست داشتن🥀
محبت كردن🥀
و.....
ارزش خوندن دارع
يه شب دعوامون شد⚔💔
قهر كرد و ديگه جوابمو نداد🥀🤦🏼♀️
اعصابم خورد شد گوشيمو خاموش كردم و گذاشتم كنار تا بخوابم🥀
يكم تو تختم اين ور اون ور شدم
ديدم كلافه ام🥀🤷🏼♀️
نميتونم بدونِ شب بخير گفتن بهش بخوابم 🥀
گوشيمو روشن كردم🥀
رفتم تو صفحه چت ديدم عكسِ پروفايلش دپ شده و لست سينش واسه چند دقيقه پيشه🥀
با خودم گفتم چجوري تونسته بدونِ آشتي با من خوابِش ببره🥀
يكم فكر كردم و گفتم شايد من باهاش تند حرف زدم و ازم ناراحت شده🥀
كه اينجوري رفته خوابيده
آره تقصيرِ منه🥀
يه متنِ طولاني تايپ كردم واسش و كلي عذر خواهي و اين داستانا
تهشم يه شب بخير🥀🙇🏼♀️
.
.
صب كه بيدارشدم ديدم سين زده و جواب نداده🥀🤦🏼♀️
عصبي شدم و فوري بهش زنگ زدم🥀
خيلي سرد جوابمو داد و گفت كه بايد بره و كارِ واجبي داره🥀
شب بهم پيام ميده🥀
.
.
٤.٥ساعت بعد آنلاين شد 🥀
وٓقتي منتظر بودم بهم پيام بده🥀
ديدم عكس پروفايلشو عوض كرد🥀
عكسِ جديد بود🥀
چون من هٓمه عكساشو داشتم🥀
چند دقيقه گذشت ديدم هنوز آنلاينه🥀
ولي پيامي نداده🥀
بهش تكست دادم كه چه عكسِ قشنگي گذاشتي عشقم جواب داد ️مرسي:/🥀
پرسيدم خب🥀
كِي گرفتي اينو اصن كي ازت گرفته
گفت جوري رفتار نكن كه انگار اهميت ميدي و واست مهمه
بهش گفتم جوابِ منو بده🥀
گفت بيا اينم از حرف زدنت🥀
باي🥀
قشنگ معلوم بود كه داره بهونه ميگيره🥀
اما بهونه چي واقعا نميدونستم🥀
داشتم ديوونه ميشدم اما دلم نميومد بهش چيزي بگم🥀
فقط بهش گفتم كه چقدر دوستش دارم و چقدر واسم با ارزشه🥀
سين زد و جوابي نداد 🥀
چند دقيقه بعد كه رفتم پروفايلشو چك كنم🥀
ديدم شده ريسنتلي🥀
تكست دادم كه چرا ؟...
.
.
١ساعتِ بعد ديدم كه عكسِ پروفايلش باز عوض شد🥀
اما پيامِ من حتي سين نخورده بود🥀
كلافه شدم با خودم گفتم اگه با من حرف نميزنه چه دليلي داره كه آنلاين باشه و عكس عوض كنه🥀
گفتم شايد ميخواد منو اذيت كنه🥀
بذار بهش زنگ بزنم اروم شه🥀
اخه هميشه ميگفت كه صدايِ من چقدر آرومش ميكنه🥀
زنگ كه زدم شنيدم كه ميگه
مشتركِ موردِ نظر درحالِ مكالمه مي باشد🥀
يهو دلم لرزيد🥀
گذشت ديدم فردا جواب داد باشه🥀
گفتم همين باشه فقط؟نميخواي چيزيو واسم توضيح بدي🥀
ديدم عكس پروفايل عوض شد
عكسِ دو تا دسته🥀
عمرا دستِِِ اون باشه🥀
عكس كه كامل لود شد ديدم🥀
دستِ خودشِ🥀
همون دستبنديِ كه من بهش هديه داده بودم🥀
دستام داشت ميلرزيد🥀
تايپ ميكردم🥀
مكث ميكردم🥀
فكر ميكردم 🥀
پاك ميكردم🥀
كه يهو ديدم شد🥀🥀
ااااااا بلاكم كرد..؛)🥀
رفتم به رفيقم پيام بدم كه بياد بريم يه سيگاري چيزي بكشيم
ديدم عكس پروفايلِ رفيقم باعشقم سِـــت شده🥀
اون لحظه بود كه فهميدم
درد يعني اشك ريختن تو شب
يعني رفيقم با عشقم ريختن رو هم🥀
از اون شب به بعد بود كه فهميدم
ديگه اين چشمم به اون يكي اعتماد نكنه🥀
از اون شب به بعد فهميدم كه عشق🥀
دوست داشتن🥀
محبت كردن🥀
و.....
۱۵.۱k
۲۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.