فیک کوک
فیک کوک
عشق تدریجی
part9
فلش بک به 3روز قبل
ویو جونگکوک
داشتم به کارها فکر میرکدم که یهو یکی از اسکورت (درست نوشتم؟؟)
اومد بدون در زدن و من روی این خیلی حساس بودم
از رو میزم پاشدم (_علامت کوک$علامت بادیگاردش)
_مگه اینجا تویله هست که شرتو میندازی پایین میای داخل هههاننن
$ببخشید اقای جئون ولی خبر مهمی دارم
_چی شده مگه سر اوردی
$کیم.........خانم کیم.......کیم ا.ت پیدا شده
با این حرفی که زد چشمام برق زد و
گفتم. اوهوم این شد خبر حالا کجا هست
خب خب این بادیگارد کل اطلاعات رو میده حوصله نوشتن ندارم با اجازه
فلش بک حال
ویو ا.ت
بعد 20 مین رسیدم شرکت سوییچ رو پرت کردم سمت راننده و گفتم ببرش پارکنیگ
با غرور از جلوی کارمندام رد شدم و سوار اسانسور شدم
در اسانسور داشت بسته میشد که یهو دستی مانع بسه شدن درها شد
مردی خوش رو و زیبا هیکلی و خوش تیپ وارد اسانسور شد
ولی....... ولی.........
چرا اینقدر شبیه به اون مرده .......چی بود.....
اها جئون جونگکوک هست
نه بابا اشتباه میکنم بعد این همه سال فهمیده من زنده ام و اومده کارمو تموم کنه یعنی؟؟؟
تو همین فکر ها بودم یه رسیدیم به طبقه اتاق
مدیر ها بهم اشاره کرد اول من رد شم منم با غرور اول رد شدم چه مرد باشخصیتی بود....!
رفتم سمت اتاقم منشی سریع سراقم اومد هراسان به من رسید و گفت . ا.ت ......هههه....خانم
با ترس عجیبی نگاه کردم
گفتم. چیشده جیا اتفاقی افتاده ......بعدم هزار بار گفتم منو بل (Bell)
صدا کن کسی اسم واقعیمو نباید بفهمه
گفت. باشه ....باشع بل سهام دار اومده تو اتاقته زود برو
گفتم باشه
*جیا هم با ا.ت دوست و اینکه بست فرندن
3ساله باهم دوستن
وارد اتاقم شدم مرد برگشت و به من خیره شد
این همون مردس همونی که تو اسانسور دیدم
عینک افتابیشو در اور و بهم خیره شد..........
لایک و کامنت فراموش نشه دارلینگز💜
عشق تدریجی
part9
فلش بک به 3روز قبل
ویو جونگکوک
داشتم به کارها فکر میرکدم که یهو یکی از اسکورت (درست نوشتم؟؟)
اومد بدون در زدن و من روی این خیلی حساس بودم
از رو میزم پاشدم (_علامت کوک$علامت بادیگاردش)
_مگه اینجا تویله هست که شرتو میندازی پایین میای داخل هههاننن
$ببخشید اقای جئون ولی خبر مهمی دارم
_چی شده مگه سر اوردی
$کیم.........خانم کیم.......کیم ا.ت پیدا شده
با این حرفی که زد چشمام برق زد و
گفتم. اوهوم این شد خبر حالا کجا هست
خب خب این بادیگارد کل اطلاعات رو میده حوصله نوشتن ندارم با اجازه
فلش بک حال
ویو ا.ت
بعد 20 مین رسیدم شرکت سوییچ رو پرت کردم سمت راننده و گفتم ببرش پارکنیگ
با غرور از جلوی کارمندام رد شدم و سوار اسانسور شدم
در اسانسور داشت بسته میشد که یهو دستی مانع بسه شدن درها شد
مردی خوش رو و زیبا هیکلی و خوش تیپ وارد اسانسور شد
ولی....... ولی.........
چرا اینقدر شبیه به اون مرده .......چی بود.....
اها جئون جونگکوک هست
نه بابا اشتباه میکنم بعد این همه سال فهمیده من زنده ام و اومده کارمو تموم کنه یعنی؟؟؟
تو همین فکر ها بودم یه رسیدیم به طبقه اتاق
مدیر ها بهم اشاره کرد اول من رد شم منم با غرور اول رد شدم چه مرد باشخصیتی بود....!
رفتم سمت اتاقم منشی سریع سراقم اومد هراسان به من رسید و گفت . ا.ت ......هههه....خانم
با ترس عجیبی نگاه کردم
گفتم. چیشده جیا اتفاقی افتاده ......بعدم هزار بار گفتم منو بل (Bell)
صدا کن کسی اسم واقعیمو نباید بفهمه
گفت. باشه ....باشع بل سهام دار اومده تو اتاقته زود برو
گفتم باشه
*جیا هم با ا.ت دوست و اینکه بست فرندن
3ساله باهم دوستن
وارد اتاقم شدم مرد برگشت و به من خیره شد
این همون مردس همونی که تو اسانسور دیدم
عینک افتابیشو در اور و بهم خیره شد..........
لایک و کامنت فراموش نشه دارلینگز💜
۳.۲k
۰۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.