یونگی: سوار شو بریم
یونگی: سوار شو بریم
ا.ت: چشم
ا.ت ویو
سوار شدیم بعد از چند دقیقه رسیدیم
پیاده شدیم رفتیم نشستیم
ا.ت : اون کیه
یونگی: کی
ا.ت: اون نگاش کن
یونگی: اون جیمین دشمنم
ات: پس چرا همش داره نگام میکنه
یونگی:ولش کن اهمیتی نداره
ا.ت:باش
جیمین: سلام مین یونگی معرفی نمیکنی این خانم زیبا رو.
یونگی: دوست دخترم
جیمین: مگه دوست دخترت جینا نبود
یونگی:کات کردیم
جیمین:اسمتون چیه
ا.ت:من ا.تم کیم ا.ت
جیمین: مایل رقصیدن با من هستید
ا.ت: البته
با جیمین رقصیدیم قشنگ میشد حس کنی یونگی از عصبانیت سرخ شده البته خوب به اون چه من واقعا دوست دخترش که نیستم
جیمین : مرسی که با من رقصیدین
ا.ت: میشه این جوری صحبت نکنی باهام راحت باش از رسمی حرف زدن خوشم نمیاد
جیمین: باشه ...... راستی هر موقع به کمک نیاز داشتی من اینجام
ا.: من کمتر میام بیرون یعنی فقط شده چند بار بیام بیرون
جیمین: پس شمارمو میخوای داشته باشی
ا.ت: اهل گوشی نیستم یعنی گوشی ندارم
ا.ت: چشم
ا.ت ویو
سوار شدیم بعد از چند دقیقه رسیدیم
پیاده شدیم رفتیم نشستیم
ا.ت : اون کیه
یونگی: کی
ا.ت: اون نگاش کن
یونگی: اون جیمین دشمنم
ات: پس چرا همش داره نگام میکنه
یونگی:ولش کن اهمیتی نداره
ا.ت:باش
جیمین: سلام مین یونگی معرفی نمیکنی این خانم زیبا رو.
یونگی: دوست دخترم
جیمین: مگه دوست دخترت جینا نبود
یونگی:کات کردیم
جیمین:اسمتون چیه
ا.ت:من ا.تم کیم ا.ت
جیمین: مایل رقصیدن با من هستید
ا.ت: البته
با جیمین رقصیدیم قشنگ میشد حس کنی یونگی از عصبانیت سرخ شده البته خوب به اون چه من واقعا دوست دخترش که نیستم
جیمین : مرسی که با من رقصیدین
ا.ت: میشه این جوری صحبت نکنی باهام راحت باش از رسمی حرف زدن خوشم نمیاد
جیمین: باشه ...... راستی هر موقع به کمک نیاز داشتی من اینجام
ا.: من کمتر میام بیرون یعنی فقط شده چند بار بیام بیرون
جیمین: پس شمارمو میخوای داشته باشی
ا.ت: اهل گوشی نیستم یعنی گوشی ندارم
۴.۸k
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.