یونگی ویو
یونگی ویو
دست ا.ت گرفتم بردم بیرون واقعا حرص میخوردم وقتی داشت با حیمین میرقصید انداختمش تو ماشین با سرعت زیاد میرفتم
ا.ت: یونگی آروم تر
یونگی: خفهههه( داد)
ا.ت: تو چت شده باز
یونگی: فقط وایسا برسیم عمارت
ا.ت: یونگیییی جلوتو نگاه کن(جیغ)
داشتم با ا.ت تو ماشین حبث میکردم که ا.ت جیغ زد جلو رو نگاه کنم تا نگاه کردم سیاهی مطلق
جین ویو
اینا چرا هنوز نیومدن پوففف خدا چقدر دیر کردن
جین: لیا گوشیم و بده بهشون زنگی بزنم
لیا: باشه
؟؟؟؟:بله
جین: شما
؟؟؟؟: ببخشید آقا شما همراه این دو نفر هستید
جین: منظورت چیه
؟؟؟؟: من دکترم اونا هستن بیمارستان
جین: ت تصادف
دکتر:بله تصادف کردن شما....
جین: من دوستشم کدوم بیمارستان هستن
دکتر:***********
جین : باشه الان میام
دست ا.ت گرفتم بردم بیرون واقعا حرص میخوردم وقتی داشت با حیمین میرقصید انداختمش تو ماشین با سرعت زیاد میرفتم
ا.ت: یونگی آروم تر
یونگی: خفهههه( داد)
ا.ت: تو چت شده باز
یونگی: فقط وایسا برسیم عمارت
ا.ت: یونگیییی جلوتو نگاه کن(جیغ)
داشتم با ا.ت تو ماشین حبث میکردم که ا.ت جیغ زد جلو رو نگاه کنم تا نگاه کردم سیاهی مطلق
جین ویو
اینا چرا هنوز نیومدن پوففف خدا چقدر دیر کردن
جین: لیا گوشیم و بده بهشون زنگی بزنم
لیا: باشه
؟؟؟؟:بله
جین: شما
؟؟؟؟: ببخشید آقا شما همراه این دو نفر هستید
جین: منظورت چیه
؟؟؟؟: من دکترم اونا هستن بیمارستان
جین: ت تصادف
دکتر:بله تصادف کردن شما....
جین: من دوستشم کدوم بیمارستان هستن
دکتر:***********
جین : باشه الان میام
۵.۵k
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.